راهاندازی یک کسب و کار
امروز میخواهیم درباره کسب و کار صحبت کنیم.
بسیاری از شما از ما میپرسید که «ما میخواهیم کسب و کاری راهاندازی کنیم و خود را از این شرایط بد اقتصادی نجات بدهیم.
اما باید چه کار کنیم؟ بارها افراد مختلفی به مجموعه ما مراجعه کردند و داستانهای شکست خودشان را تعریف کردند.
مثل اینکه از گروه دیگری در فضای مجازی یا حتی در محیط حقیقی مشاوره گرفتند و آن افراد به آنها گفتند تولیدی راهاندازی کنید، مغازه بزنید و جنس به مغازه بیاورید.
سرمایهای در حد پنجاه، صد تا دویست میلیون تومان فراهم کنید.
و بعد کسب و کار خود را راهاندازی کنید و بفروشید.
و این عزیزان دویست میلیون تومان سرمایهگذاری میکنند و مغازهای راهاندازی میکنند و در نهایت به درآمدی در حدود سه میلیون، چهار میلیون و در نهایت پنج میلیون تومان دست پیدا میکنند.
این شخص از آن شرایط قبلی هم که حقوق کارمندی سه میلیون تومانی داشت، راضی است و میگوید: حالا سه میلیون تومان دیگر هم به دست آوردم، چون دویست میلیون تومان سرمایه اولیه گذاشتم.
در حالی که تجارت اینگونه نیست.
شما میتوانید بهراحتی با همان دویست میلیون تومان در زمینه برندسازی فعالیت کنید و خودتان را معرفی کنید، تبلیغات کنید و با تبلیغات بتوانید محصولی که قرار است در مغازه بگذارید، صادر کنید.
نه اینکه بخواهید یک به یک بفروشید.
دلایل کاهش فروش
فردی به مجموعه ما مراجعه کرد که در حوزه سبزی خشک و تازه کار میکرد.
از من پرسید: چرا وضع اقتصادی ما -با اینکه شغل آزاد داریم- مدام بدتر میشود؟ آیا مردم دیگر سبزی نمیخورند که ما مشتریهای کمتری داریم؟ از او پرسیدم: مغازه شما کجاست؟ گفت: مغازه من دقیقا در مرکز شهر و در بازار قرار دارد.
تعداد مشتریهای من قبلا بسیار زیاد بود، اما امروز دیگر اینطور نیست.
چه کار باید بکنم؟ برای اینکه بتوانیم درآمد مناسبی داشته باشیم، باید مشتریهای مناسبی نیز داشته باشیم.
مشتریهای سبزی معمولا ثابت هستند، اما گاهی کم هم میشوند.
حجم درآمد مشتریهای ما کاهش پیدا میکند و وقتی حجم درآمد کاهش پیدا کند، مردم حاضرند برخی محصولات را نخرند.
مثلا میزان استفاده مردم از گوشت و مرغ کمتر میشود.
اما در شرایط بد اقتصادی، خرید برخی کالاها بیشتر میشود، مثلا مردم گوجه، سیبزمینی، پیاز و عدس بیشتری استفاده میکنند.
تأثیر کسبوکارهای زیرزمینی بر تولید
جدا از توازنی که میان درآمد مردم و مقدار خرید آنها وجود دارد، ما باید به این موضوع هم توجه کنیم که در شبکههای اجتماعی و مجازی، افراد بسیاری درباره کسبوکار صحبت میکنند و حرف همه این مشاورها هم این است که «شما که کار ندارید و بیکار هستید، یک کسبوکار برای خود راهاندازی کنید.
صد تا دویست میلیون تومان سرمایه بیاورید.
شما هم سبزی بخرید، به مغازه خود بیاورید و بفروشید».
و گاهی دیده شده افرادی با کمتر از دویست میلیون تومان و حتی با پنجاه میلیون تومان همین کسبوکار را در خانه برای خود راه میاندازند.
آیا تا به حال درباره کسبوکار زیرزمینی چیزی شنیدهاید؟ بسیاری از کارخانهها نیروهای خود را تعدیل میکنند و خط تولید خود را کمتر میکنند.
چرا؟ چون کارگاههای زیرزمینی راهاندازی میشود و کارخانهها در حال ورشکست شدن هستند.
راههای رونق تولید
بسیاری از شما فکر میکنید رونق تولید یعنی اینکه شما هم تولیدکننده بشوید.
آیا شما حجم مشتریها را افزایش دادید که باز هم تولید میکنید؟ منظور از رونق تولید این نیست که شما با حدود پنجاه میلیون تومان سرمایهگذاری در خانه خودتان تولید کنید.
منظور این است که کارخانهای که با سرمایه چندین میلیاردی راهاندازی میشود و کار میکند، بتواند خط تولید را افزایش بدهد، بتواند قسمتی که خوابیده، دوباره راهاندازی کند.
اکثر کارخانهها با بیست تا سی درصد از پتانسیل خود کار میکنند و بقیه قسمتهای کارخانه تقریبا خوابیده است.
چرا در کارخانهها تعدیل نیرو میشود؟ چرا اکثر مردم بیکار میشوند؟ به خاطر همین کسبوکارهای نوپا و کوچک است.
وقتی اینها راهاندازی میشوند، هزینههای کمی صرف میکنند و چون تعداد آنها زیاد است، میتوانند محصولات خود را با قیمت پایینتری تولید کنند.
در نتیجه کارخانهها ضرر میکنند و اقتصاد کشور ما نابود میشود.
برای اینکه شما بتوانید به اقتصاد کشور کمک کنید، باید کاری کنید که حجم تولید کارخانهها افزایش پیدا کند.
ما به وضعیتی میگوییم رونق تولید که یک کارخانه بتواند حجم بیشتری از رب گوجه یا کمپوت تولید کند و در کارخانههای مختلف همینطور باشد.
پس اگر قرار باشد ما در این کشور فعالیتی داشته باشیم و در زمینه رونق تولید نقشی داشته باشیم، باید کمککننده باشیم، نه اینکه خود ما بخواهیم با مبلغ بیست یا سی میلیون تومان، تولیدکننده محصولی بشویم.
رابطه عرضه و تقاضا
افراد با سرمایهای که دارند، وارد بازار کار میشوند.
مثلا برای فروش سبزی خشک یا تازه، شما با بیست یا سی میلیون تومان میتوانید مغازهای راهاندازی کنید، در آن جنس بگذارید و بفروشید.
درآمدی در حدود دو تا سه میلیون تومان هم خواهید داشت.
اما موضوع این است که اگر همه شما سبزیفروش بشوید، اگر هرکسی بخواهد در خانه خودش سبزی تولید کند و بعد در بازار بفروشد و هزینه خاصی هم نداشته باشد، چه اتفاقی برای این کشور میافتد؟ میبینید که درآمد همه سبزیفروشها هم در روز اول خوب است، چون رقیبی ندارند.
از بس مشاورهای اقتصادی کشور میگویند: اگر سی میلیون تومان دارید، سبزی بکارید، اگر سی میلیون تومان دارید، سبزیفروشی راه بیندازید.
بعد از مدتی میبینید که همه سبزیفروش شدهاند! اما چون میزان تقاضا ثابت است و عرضه افزایش پیدا میکند و تعداد تولیدکنندهها و فروشندهها بیشتر میشود، هر کدام از این فروشندهها سهم کمتری خواهند داشت و درآمدهای سه میلیون تومانی آنها به یک میلیون تومان تبدیل میشود.
در حالی که سرمایه اولیه آنها کاهش پیدا نکرده است، همان سرمایه را گذاشتهاند و حتی در بعضی موارد باید سرمایههای بیشتری هم هزینه کنند.
ورود به عرصه صادرات برای کمک به اقتصاد کشور
من به شما یاد میدهم که چگونه صادر کنید.
باید از بازار داخل فرار کنید، باید از اینکه بخواهید محصولی را تولید کنید و در همین کشور بفروشید، فرار کنید.
اگر ایران را یک خانواده در نظر بگیرید، پول این خانواده در جیب خود ما است، فقط از این جیب به آن جیب میرود و هیچ اتفاق خاصی برای اقتصاد این کشور نمیافتد.
شما باید صادرکننده باشید.
باید قبل از اینکه به فکر تولید بیفتید، به فکر فروش بیفتید.
باید از خودتان بپرسید: آیا برای محصولی که قرار است در آینده تولید کنید، مشتریهایی دارید؟ آیا از قبل بازاریابی کردهاید؟ آیا مطمئن هستید که میتوانید در آن حوزه موفق باشید؟ ریسک آن چقدر است؟ اینها بسیار مهم است.
افراد بسیاری اصلا به این موضوعات توجه نمیکنند، یعنی نمیتوانند آینده را درک کنند و ببینند که آینده اقتصادی آنها به چه شکل خواهد بود و فقط امروز را میبینند.
چون فقط امروز را میبینند و نمیفهمند که آینده چگونه خواهد بود، شکست میخورند.
اگر میخواهید موفق باشید، حتما به موضوع فروش و صادرات فکر کنید.
اما اگر بلد نیستید و نیاز به کمک و مشاوره دارید، حتما با ما ارتباط برقرار کنید.