شناخت رفتار مشتریان

باید نقشه بکشید، ببینید چه استراتژی‌هایی وجود دارد و باید چه کار کرد. باید بدانید در ذهن مخاطب‌تان چه می‌گذرد، باید خودتان را به جای مردم بگذارید، باید خودتان را به جای مشتری‌ ها بگذارید، گرچه این کار کمی سخت است.
برای اینکه بتوانید خودتان را به جای مشتری بگذارید، باید به این موضوع فکر کنید که «چرا مشتری از من نخریده؟» اگر یکی از دلایل نخریدن، قیمت است، باید مشکل قیمت‌تان را حل کنید. یعنی اگر افرادی وجود دارند که ارزان‌تر از شما می‌فروشند، آن‌ها را پیدا کنید. چگونه مشتری شما موفق شد آن‌ها را پیدا کند؟ شما هم باید بتوانید آن‌ها را پیدا کنید. بارها این را گفتم که: You can, I can؛ تو می‌توانی، من هم می‌توانم. وقتی غریبه‌ای توانست تأمین‌کننده را پیدا کند، چرا من نتوانم؟

روش های جدید تجارت

وقتی کسی به ما می‌گوید قیمت شما بالاست، اگر بر این باور باشیم که بهترین تأمین‌کننده را داریم، از فردا به دنبال تأمین‌کننده جدید نمی‌گردیم. وقتی باور من این باشد که همه چیز را از تجارت می‌دانم، آیا سعی می‌کنم در فرصت دیگری اصول تجارت را یاد بگیرم؟ بیشتر وقت‌ها ما توهم داریم و فکر می‌کنیم بلدیم. هر کس می‌گوید من بلدم و نیازی ندارم که دوباره یاد بگیرم، پس نباید مشکلی در بحث‌های مالی داشته باشد، باید وضع مالی‌اش خوب باشد، خوب بفروشد، از همه مشتری‌ها به پول برسد و از شرایط مالی خود راضی باشد. اما اگر راضی نیستید، من یقین دارم که مشکل در باورهای شماست. مشکل در هیچ چیز دیگری نیست، مشکل در تأمین‌کننده یا قیمت نیست، مشکل فقط در باور شماست. باور شما این است که بهترین قیمت را دارید و چنین باوری به شما اجازه حرکت نمی‌دهد تا بتوانید تأمین‌کننده بهتری پیدا کنید. باور شما می‌گوید اصلا تأمین‌کننده بهتری وجود ندارد و وقتی این جمله را با خودتان می‌گویید، به‌یقین دنبال تأمین‌کننده دیگری‌ هم نخواهید گشت. همه چیز به باورها برمی‌گردد و برای اینکه بتوانید قوی بشوید، نباید هیچ توهمی داشته باشید. نباید این باور را داشته باشید که نمی‌شود و امکان ندارد؛ چون همه چیز امکان دارد. پیش از هر چیز باید این باور را اصلاح کنید.

باورهای غلط در صادرات

بهانه برخی افراد برای آغاز نکردن صادرات این است که هنوز در بازار داخل قوی نشده‌اند. باورشان این است که چون در بازار داخل قوی نشده‌اند، پس نمی‌توانند وارد صادرات بشوند. داشتن چنین باوری، باعث می‌شود که شخص نتواند حرکت کند. برخی از تازه‌واردها بعد از شش ماه عضویت در کانال آموزشی ما در تلگرام، هنوز شروع به کار نکرده‌اند؛ چون می‌خواهند یکی، دو سال بیشتر یاد بگیرند و بعد از قوی شدن کار را شروع کنند. این یک باور غلط است، شما فقط زمانی یاد می‌گیرید که در دل کار قرار گرفته باشید. اگر من بخواهم فوتبالیست بشوم و روپایی زدن با توپ را یاد بگیرم، نباید اول پنجاه ساعت فیلم‌های آموزشی از روپایی زدن ببینم و بعد شروع کنم، بلکه باید از همان روز اول این کار را انجام بدهم.

ترس از عدم موفقیت

بسیاری از ما این توهم را داریم که اگر شروع به کار کنیم و در سه یا چهار ماه موفق نشویم، بقیه خواهند گفت: «چرا موفق نشدید؟!» هیچ‌کدام از شما برای بقیه مهم نیستید. این یک توهم است که فکر می‌کنید برای دیگران اهمیت دارید و آن‌ها هر روز اتفاقات زندگی شما را دنبال می‌کنند. هیچ‌کس روزی را که من در جوانی شروع به کار کردم، به یاد ندارد؛ چون مردم فراموش‌کارند و فقط زمان حال و پایان ماجرا را به یاد می‌‌آورند. پس برای هیچ‌کس مهم نیست که امروز چه کار می‌کنید، بلکه برای آن‌ها مهم است که در آینده چه خواهید شد. یعنی اگر امروز شما را ناموفق می‌دانند، وقتی بعد از پنج سال به موفقیت برسید، اصلا گذشته شما و ناموفق بودن‌تان برای آن‌ها مهم نخواهد بود و کاملا فراموش می‌شود.
این مطلب چه‌ اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز ۴.۷۵ / ۵ تعداد رأی: ۴

ارسال نظرات (۰ نظر)

💎 ۹ دهم ثروت در تجارت است💰