کدام سایت‌ها نتایج تضمینی دارند؟
بعضی سایت‌ها در صفحه یک، دو یا سه گوگل جایگاه دارند. یعنی اگر سایتی چهل میلیون تومان قیمت داشته باشد و شماره موبایل شما را در آن سایت بگذارند، از همین الان که شماره موبایل شما در آن سایت گذاشته شده تا پایان امشب، چهل بار زنگ می‌خورد.
اما سایتی که ۷۵۰ هزار تومان قیمت دارد، هیچ قدرت خاصی ندارد. محتوای کمی دارد و زنگ‌خور بالایی هم ندارد. سایت‌هایی که چهار میلیون تومان به بالا قیمت دارند، زنگ‌خور یقینی و تضمینی دارند. اما اگر این‌طور نباشد، پول خود را پس می‌گیرید و می‌گویید: این سایت را نمی‌خواهیم.
حذف یا فروش سایت
بسیاری از شما درباره این موضوع ترس دارید که با این هزینه‌های زیادی که کرده‌ام، اگر در این حوزه جواب نگیرم، چه خواهد شد؟ تغییر یک سایت با صد هزار تومان امکان‌پذیر است. یعنی اگر بگویید این سایت را نمی‌خواهید، آن را پاک می‌کنیم و آراد سایت دیگری به جای آن به شما می‌دهد که خام و صفر کیلومتر باشد.
قیمت هر سایت خام ۷۵۰ هزار تومان است. می‌توانید تقاضا بدهید که سایت قبلی شما را کامل پاک کنیم و با هزینه صد هزار تومان، یک سایت جدید به شما بدهیم. دیگر نیازی نیست ۷۵۰ هزار تومان بابت آن پرداخت کنید. اما اگر بخواهید از من مشورت بگیرید، چنانچه سایت شما قوی باشد، اما حوزه کارتان را دوست ندارید و می‌خواهید آن را تغییر بدهید، من می‌گویم سایت خود را بفروشید.
یعنی خود شما می‌توانید آن را بفروشید، بنر سایت‌تان را تغییر بدهید و بنویسید: این سایت به فروش می‌رسد. می‌توانید این سایت را حداقل به قیمت دو میلیون، سه میلیون یا چهار میلیون تومان به شرکت‌هایی بفروشید که خودشان کارخانه دارند و می‌دانند چگونه آن را به پول تبدیل کنند.
چرا از صادرات می‌ترسیم؟
بسیاری از شما از کلمه صادرات می‌ترسید. صادرات یعنی چه؟ اجازه بدهید اول توضیح بدهیم که صادر کردن یعنی چه. بسیاری از شما در بازار داخل کار می‌کنید. من محصولی دارم -مثل دستمال کاغذی- و می‌خواهم آن را بفروشم.
وقتی این محصول را در ایران می‌فروشم، به آن می‌گویند خرید و فروش یا معامله. اما اگر آن را با حجم بالا به یک خارجی بفروشم، در واقع این محصول را به یک کشور دیگر صادر کرده‌ام. چرا این کار ترس دارد؟ چرا کلمه صادرات ترسناک است؟ آیا محصول تغییر کرده؟
محصول که ثابت است. می‌ترسید، چون بلد نیستید. ترس زمانی ایجاد می‌شود که شما نسبت به یک موضوع جهل داشته باشید. چرا تاریکی ترسناک است؟ می‌خواهیم به یک خیابان یا باغ برویم، اگر روز باشد، به این باغ می‌رویم، اما وقتی تاریک می‌شود، می‌ترسیم. چرا؟
چون فضای این باغ را نمی‌شناسیم. اگر در خانه خودتان باشید و برق برود، می‌ترسید؟ آن‌هایی می‌ترسند که نسبت به خانه و محیط خودشان هم جاهل باشند.
منشأ ترس چیست؟
این بسیار مهم است که ما در کجا هستیم. اگر نسبت به فضایی که در آن زندگی می‌کنید، اطلاعات داشته باشید و محیط را بشناسید، دیگر ترسناک نیست.
همه ما وقتی می‌خواستیم به مدرسه برویم -به مهدکودک یا کلاس اول- می‌دیدیم بچه‌هایی در آن کلاس بودند که گریه می‌کردند. برای چه گریه می‌کردند؟ چون نمی‌دانستند چه خبر است.
برای آن‌ها ترسناک بود. آن‌ها نسبت به آن فضا و محیط جاهل بودند و علم نداشتند. بنابراین فضا برای آن‌ها ترسناک بود و گریه می‌کردند. همین بچه‌هایی که گریه می‌کردند، بعد از دو هفته، به شیطان‌های آن کلاس تبدیل شده بودند.
چرا؟ چون فهمیده بودند که این فضا چگونه است، چه کارهایی را می‌شود انجام داد و چه کارهایی را نباید انجام داد. پس ترس از جهل نشأت می‌گیرد. وقتی ما نسبت به موضوعی جاهل هستیم، می‌ترسیم.
مواجهه با ترس‌ها در صادرات
اگر می‌خواهید ترس شما از بین برود، کمی مطالعه کنید. مثلا در اینترنت سرچ کنید شیوه‌های صادرات، صادرات یعنی چه.
می‌توانید از ما هم بپرسید. صادر کردن ترسناک نیست. ما از موضوعاتی مثل این می‌ترسیم که اگر طرف مقابل عربی صحبت کند، باید چه کار کنیم؟ بسیاری از شما اعتماد به نفس پایینی دارید و این اعتماد به نفس پایین باعث می‌شود که بترسید.
فرض کنید یک نفر با شما ارتباط برقرار کرد که به زبان عربی صحبت می‌کند. شما چه کار می‌کنید؟ ترسوها چه کار می‌کنند؟ ترسوها گوشی را قطع می‌کنند. من این داستان را در تهران گفتم، برای شما هم می‌گویم.
شخصی می‌خواست مشروب بخرد. پولی در جیب خود گذاشت که با آن مشروب بخرد. وقتی در راه بود، دید پلیس به سمت او می‌آید. پول را در جوی انداخت و فرار کرد.
ترسِ آشنا نبودن با زبان‌های خارجی
یکی از دوستان برای من خاطره‌ای تعریف کرد. گفت: وقتی اولین مشتری صادراتی من زنگ زد، دیدم تلفن کدی غیر از ایران را نشان می‌دهد، سریع آن را قطع کردم.
این واکنش واقعا به خاطر ترس اتفاق می‌افتد با اینکه ترسناک نیست. اگر تلفن را جواب بدهید، خواهید دید که طرف با شما فارسی صحبت می‌کند. تاجرها بلدند به چند زبان صحبت کنند.
آن‌ها را با خودتان مقایسه نکنید که همین امروز وارد دنیای تجارت شدید. مشتری که می‌خواهد دو میلیارد تومان از شما جنس بخرد، می‌تواند به هفت زبان مختلف جهان صحبت کند.
اگر هم بلد نباشد، همین که متوجه شود شما نمی‌فهمید او چه می‌گوید، مترجمی پیدا می‌کند و از طریق مترجم با شما صحبت می‌کند. اگر قرار باشد شما که ایرانی هستید، از چین جنس وارد کنید، آیا توقع دارید آن تاجر چینی به زبان فارسی تسلط داشته باشد تا بتواند به سؤال شما جواب بدهد؟
مثلا اگر یک نفر از موزامبیک به چین زنگ زد، آن شخص چینی که مسئول فروش است، می‌گوید: من باید زبان موزامبیکی را بلد باشم تا بتوانم صحبت کنم؟ اگر این‌طور باشد، پس باید بتوانید به تمام زبان‌ها صحبت کنید! نه، ما یک زبان رسمی داریم و آن انگلیسی است.
اگر بلد باشید به زبان خودتان فارسی، درست صحبت کنید، آن فرد مترجمی را پیدا می‌کند، یا خودش یاد می‌گیرد یا کسی را می‌فرستد که با شما فارسی حرف بزند. بنابراین در قسمت اول، ترس شما باید بریزد.
ترس از ناآشنایی با مراحل ارسال بار
اکثر دوستانی که اعتماد به نفس بالایی دارند، می‌گویند: ما جنس را فروختیم، اما بار را چگونه بفرستیم؟ در حالی که فروختن، سخت‌ترین مرحله کار است چون مشتری باید به شما اعتماد کند تا به نرخ دلار به شما پول بدهد، مشتری باید اعتماد کند تا ششصد میلیون، یک میلیارد یا دو میلیارد تومان به شما پول بدهد.
این سخت‌ترین مرحله است. چطور می‌توانید بگویید حالا که فروختیم، بار را چگونه ارسال کنیم؟ ارسال بار ساده‌ترین بخش است. یعنی حتی اگر شما نسبت به ارسال و اینکه بعد از دریافت پول، چگونه باید بار را بفرستید و هزینه‌های گمرگی آن چگونه است، علم ندارید، در گوگل جستجو می‌کنید و یک ترخیص‌کار پیدا می‌کنید.
خود او به شما یاد می‌دهد یا اصلا خود او صفر تا صد کار را برای شما انجام می‌دهد. معامله اصلی صد تا دویست میلیون تومان سود دارد، آن ترخیص‌کار می‌گوید من پنج یا ده میلیون تومان می‌گیرم و صفر تا صد کار را برای شما انجام می‌دهم.
پس این قسمت ترسناک نیست. ترس در قسمتی است که می‌خواهید از مشتری پول بگیرید. یعنی اعتمادسازی و اینکه مخاطب به شما اعتماد کند تا به شما پول بدهد، سخت‌ترین بخش است.
