راه و روش ثروتمند شدن

راه و روش ثروتمند شدن

بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می­کنم خدمت شما بزرگان و عزیزان، زحمت کشیدید در این روز برفی که در اکثر نقاط کشور مسیرها با مشکل مواجه بود خودتان را به اینجا رساندید، امیدوارم قدم­هایتان برای زندگی­هایتان پربرکت باشد، انشاءالله. من هم سعی کرده­ام به نوبه خودم با توجه به این سختی­ای که شما تحمل کردید یک نکات خاص و ویژه­تری را برای امروز آماده کنم و امیدوارم برای همه ما مفید فایده باشد. انشاءالله. تمام مردم جهان با هر آئین و با هر مذهبی در یک نقطه اشتراک دارند و آن هم ثروتمند شدن است. هر چند ممکن است ثروت از نظر هرکسی چیزی باشد، یعنی ممکن است یک نفر ثروت را در پول ببیند، یک نفر ثروت را در خانواده­اش ببیند، یک نفر ثروت را در سلامتی ببیند و هرکسی به نحوی ثروت را در چیزی می­بیند. اما آنچه که موجب رشد انسان است، موجب شادی انسان است ثروتمند بودن است. یعنی هرکسی را شما نگاه کنید و بپرسید تو ثروت را در چه چیزی می­بینی؟ یک نفر می­گوید در پول، می­گویی: دوست داری ثروتمندتر بشوی؟ می­گوید بله. اگر گفت نه، شما هم بگویید پس همان موبایلت را به من بده، اگر تو فکر می­کنی فقیر شدن قشنگ­تر است، موبایلت را به من بده. یک نفر ثروت را در سلامتی می­بیند، بعد به او می­گویید دوست داری ثروتمندتر بشوی؟ می­گوید: نه. می­پرسید: دوست داری فقیرتر بشوی؟ می­گوید: آره. شما هم یک لگد به پایش بزنید تا بشکند و بگویید من سلامتی را از تو گرفتم، چون گفتی فقیرتر بشوی بیشتر دوست داری. می­بینید که این جور نیست و همه مردم در همه اعتقادات و همه باورها آنچه که برایشان مهم است ثروتمند شدن است و ما هم که اینجا دور هم نشستیم در باب ثروت می­خواهیم با هم صحبت کنیم. پس اختلاف در کجاست؟ چرا یک نفر فقیر است و یک نفر ثروتمند است؟ اما همه می­خواهند ثروتمند بشوند. اگر یک نفر بود می­گفت من نمی­خواهم ثروتمند بشوم، اینجا می­توانستیم بگوییم اختلاف داریم و هدف­ها مختلف است اما در هدف همه با هم یکسان هستیم. یعنی ممکن است در این جمع ما، هر موضوعی که روی آن دست بگذاریم اختلافات گسترده­ای بین ما پیش بیاید یعنی اگر بگوییم نظرتان را در مورد اخلاق چیست؟ هر کسی اخلاق را یک جور تعریف می­کند. یکی می­گوید اخلاق به آن معنا خوب نیست. بعضی­ها می­گویند صداقت زیاد، خوب نیست، مهربانی زیاد، خوب نیست، یک نفر ممکن است یک دینی را قبول داشته باشد که یک نفر دیگر آن را نپذیرد و یا یک شخص تابع حزبی است و شخص دیگر تابع آن نیست، هرکسی تفکرش در دیدگاه فرهنگی با شخص دیگر فرق می­کند، یعنی اختلافات همه زیاد و فاحش است. اما آنچه که تمام مردم جهان بر آن اتفاق نظر دارند ثروتمند شدن است. این نکته مشترکی است که ما از همین جا بحث خودمان را شروع کنیم. اما باز اختلاف در ثروتمند شدن از دو مقوله نشأت می­گیرد که اگر این دو را خوب بشناسیم دردها از همین­جا آغاز شده است، درمان هم  از همین­جا آغاز می­شود. اختلاف اول در ثروت این است که اصلاً ثروت چیست؟ یک نفر فلان مسأله را ثروت می­داند و شخص دیگر نمی­داند. متأسفانه با باورهای غلطی که در ذهن­های ما ایجاد کرده­اند این تداعی کرده که پول خیلی ثروت نیست و بعضاً این تفکر را القاء کرده­اند و خواستند که چیزی غیر از پول را به عنوان ثروت به ما بقبولانند، یعنی یک چیزی غیر از پول دنیا. [av_notification title='' color='custom' border='' custom_bg='#d6579d' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='yes' icon='ue8bf' font='entypo-fontello' admin_preview_bg='' av_uid='av-1qy9axp'] قرآن می­فرماید: « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّه وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَه وَالْأَنْعَامِ وَ الْحَرْثِ، و اینها را متاع و زیبائی­های زندگی دنیایی بیان کردیم». [/av_notification] یعنی اولین چیز گفته زن و مرد، بچه­ها و فرزندان، بعد گفته خمره­هایی که از طلا و نقره پر شده است، و الخیل المسومه، سواری­های نشان­دار که الان بخواهیم حساب کنیم همین ماشین­های مدل بالا می­شود. و الانعام، یعنی چهارپایان، طرف اسب داشته باشد، گاو داشته باشد، شتر داشته باشد. و الحرث، زمین داشته باشد، ملاّک داشته باشد، باغدار باشد. تمام این زیبائیهای که از زیبائی­های دنیایی در موردش صحبت می­کنیم همه تابع پول است. الان خیلی­ها نمی­توانند زن بگیرند به خاطر این است که پول ندارند. یا یک نفر به یک دختری علاقه دارد اما به او نمی­دهند چون پول ندارد، بچه دار نمی­شود چون پول ندارد، یعنی همه این مشکلات به پول بر می­گردد. عده­ای آمدند و زیاد هم به این مسئله مخصوصاً در کشورهای اسلامی خیلی به آن مانور داده شده که کار کردند که فقر خوب است و فقیری خوب است. تا جایی که به ما این القاء دست داده است که پیامبران و امامان فقیر بودند، این یک تفکر غلطی است، یک مقدار تاریخ را بهتر بخوانید می­بینید که امیرالمونین (ع) ثروتمند بود و فقیرانه زندگی می­کرد. در کتب مختلف شیعه و سنی این نقل شده است که رسول خدا (ص) در روزهایی بود که۱۰۰ تا شتر به کسی هدیه می­داد. الان شما شتر را حساب کنید که چقدر است؟ حداقل یک شتر ۲۰ میلیون است، ۱۰۰ تا شتر ۲ میلیارد می­شود یعنی ۲ میلیارد هدیه می­داد. ثروت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ماه به حساب امروز ۵۰ میلیارد تومان می­شد، البته این را که من دارم می­گویم با دلار ۴۰۰ تومان حساب کردم الان با ۱۰۰۰۰ تومان در مدینه فرق می­کند. اگر ثروتمند بودی و آن موقع با دو دست لباس زندگی کرده باشی، این بزرگی می­شود و الا اگر امیرالمومنین پول لباس نداشت آیا این شرافت داشت که حضرت علی بگوید من از دنیای شما به دو تا پیراهن اکتفا کردم خب می­گفتند نداشتی ۳ تا پیراهن بخری. روش ثروتمند شدن ثروتمندانی بودند که به خاطر این که ثروت مردم در دستشان بود در لباس فقرا بودند تا به مردم سخت نگذرد. ابن عباس آمد به امیرالمونین گفت: یاعلی! شما فرمانده هفتاد کشور هستی. بعد فرمود این سبک زندگی کردن را برای این انتخاب کرد که به فقرا سخت نگذرد. آیا شما نان و نمک بخوری این باعث می­شود که فقیر گوشت بخورد؟ آیا شما کفش­هایت را پینه بزنی این باعث می­شود که آن فقیر کفش­دار بشود؟ آیا شما لباس کهنه بپوشی این باعث می­شود که لباس نو بر تن فقرا باشد؟ حضرت فرمود: نه، این چنین هم نیست که تو گمان کردی ای پسر عباس! لکن همان که مردم ولایت من می­بینند که امیرشان پایین­تر از آنان زندگی می­کند برای دل­های آنها مرهمی است. لباس به تنش  نمی­شود اما دلش آرام می­شود همین که می­داند من این طور زندگی می­کنم. پس معلوم می­شود ریشه فکری­های ما از خیلی جاها غلط بود و ما سال­های زیادی که به اینجا رسیدیم اولویت­های زندگیمان را غلط چیدیم و فریب خوردیم. یعنی سالهای زندگی گذشت و واقعاً دغدغه بدست آوردن مال دنیا را نداشتیم. ۱۲ سال به یک مدل رفتیم، زندگی کردیم دوباره ۴، ۵سال به یک مدل دیگر. به ما گفتند بروید چیزهای دیگری بدست بیاورید، اینها مهمتر از پول است. بله، العلم خیرٌ من المال. علم بهتراست اما مشروط بر این که مالی باشد. وگرنه امیرالمومنین (ع) فرمود: القبر خیرٌ من الفقر. علم از مال بهتر است اما از آن طرف، اگر انقدری نداشته باشی که بخواهی فقیر باشی بمیری بهتر از این است که فقیر باشی. ما برای فقر تعریفی داریم. فقر یعنی تو بخواهی چیزی را بخری اما پولش را نداشته باشی. یک وقت در یک مغازه یک مانتویی می­بینی ۵۰۰ هزار تومان می­گویی نمی­ارزد نمی­خرم. این هم می­شود و عیبی ندارد. اما یک وقتی می­بینی می­ارزد، دلت هم می­خواهد بگیری اما پولش را نداری، فقیر هستی، آنچه که بخواهی بگیری و نداشته باشی بگیری فقیر هستی. اما داشته باشی و خودت نگیری آن حرف دیگری است به این فقر نمی­گویند. اما اکثر ما داریم با این فقر دست و پنجه نرم می­کنیم، چنین فقری از مرگ بدتر است. بعد سالها دنبال علم رفتیم، بماند که آن اصلاً علم نبود، یک خزعبلاتی به نام علم، فریب بود. و ما یَعِدُ الشَّیطان الا غروراً. شیطان جز فریب کاری نکرده است. آنچه که می­گفتند علم است اصلاً علم نبوده است. از مختصاتش که علم نبود برای شما بگویم. ذات علم تواضع می­آورد، ذاتش این طور است، یعنی هر کس که عالم­تر است متواضع­تر است. یک کسی را می­بینید لیسانس گرفته بعد فوق لیسانس قبول می­شود، در اکثریت کسانی که از لیسانس به فوق لیسانس می­روند شما تواضع بیشتر می­بینید یا تکبر بیشتر؟ فوق لیسانس، دکترا می­شود، این متواضع­تر شد یا متکبرتر شد؟ معلوم است که آن، اصلاً علم نبوده است چون اگر علم بود تواضع می­آورد. همانگونه که امام کاظم (ع) فرمود: «پای صحبت هر کسی که از علم می­گوید ننشینید مگر آنکه ۵ چیز در آن باشد». یکی از این ۵ چیز همین است که فرمود متکبر، متواضع شود. ما بچه­های متواضعی که هیچی نیستند می­دهیم متکبر می­گیریم، اصلاً این علم نبود. این است که سالها، تفکر ما را با چیزی غیر از پول همراه کردند و گفتند که خیر چیز دیگری است، حرفهای دیگری است ولی همه غلط بود. در حالی که مهمترین ابزار ثروت از هر نگاهی که می­خواهید حساب کنید پول است. کسی که یهودی است من با منطق خودش به او اثبات می­کنم که در منطق یهود مهمترین چیز پول است. کسی اگر مسیحی است با همان منطق، کسی اگر مسلمان است با همین منطق اسلام، کسی اگر بودایی است با منطق بودا. کسانی از شما در درس­های اخلاق شرکت می­کنید با همان منطق اخلاقی باید پولدار بود، با همان منطقه عارفان باید پولدار بود، با همان منطق فلاسفه باید پول­دار بود، در تمام منطق­های فکری باید پول، مانی، سنت، دلار یا هر چیز دیگری که می­گویید باید در دست انسان باشد. [av_notification title='' color='custom' border='' custom_bg='#d6579d' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='yes' icon='ue8bf' font='entypo-fontello' admin_preview_bg='' av_uid='av-15rtlnh'] قرآن می­فرماید: « لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ، اصلاً شما به نیکی نمی­رسید، به هیچ زیبایی هرگز نائل نخواهید شد، مگر از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید». [/av_notification] طرف اصلاً چیزی ندارد که بخواهد انفاق کند، یعنی خود ذات انفاق با پول می­آید. در منطق اسلام دو چیز خیلی مهم است، یکی زکات و یکی صلات. زکات که مطمئنا، مستقیماً با پول ارتباط دارد اما صلات با چه چیزی ارتباط دارد؟ شما نماز را بخوانید در حالی که فردا چک دارید اما پول نداشته باشید. این فکرتان می­تواند به خدا متمرکز شود؟ امام صادق (ع) اصحاب را جمع کرد و فرمود: «چرا نمی­روید در بیاورید؟» گفتند: «ما به جای این که در بیاوریم می­خواهیم به مراتب بالای ایمان برسیم». حضرت فرمود: «می­خواهید بالاتر از سلمان و ابوذر حرکت کنید؟» گفتند: «نه، سلمان که پیغمبر در موردش فرمود: سلمان منّا اهل البیت، سلمان از ما اهل بیت است». امام صادق (ع) فرمود: «فکر می­کنید سلمان و ابوذر چگونه به درجات بالای ایمان رسیدند؟» گفت: «چگونه رسیدند؟» فرمود: «سلمان تجارتی داشت که از دنیا او را کاملاً بی­نیاز کرده بود» یعنی چون وضع مالی­اش توپ بود دیگر غم خیلی چیزهایی که من و شما داریم را نداشت. جهادش را می­رفت، زنش اگر می­خواست نق بزند، بیا خانم انقدر پول، من دارم می­روم خداحافظ. مثلاً می­گوید من می­خواهم فلان کار را انجام بدهم همسرم اعتراض می­کند، خب خانم شما بیا این ۵ میلیون را بگیر این ماه منزل پدرت نمی­رویم. می­گوید از خدام است، این ۲۰ میلیون طلا را بگیر فلان رفیقت را کنار بگذار، می­گوید چشم. اما وقتی پول نمی­دهی همه این­ها را باید با دعوا انجام بدهی و زندگی می­شود دعوا. الان به او بگویی منزل مادرت نرو، می­گوید مگر می­شود، دعوا و بحث می­شود. یک بنده خدایی را سراغ داشتم که همسرش دو تا رفیق داشت، ایشان از این دو تا رفیق همسرش خوشش نمی­آمد. خودش تعریف می­کرد که از یکی از آنها خیلی بدم می­آمد همان یک نفر را به همسرم گفتم: اگر این رفیقت را کنار بگذاری من ماهی ۳ میلیون به تو می­دهم. خودش گفت: اگر آن یکی  را هم کنار بگذارم چی؟ دو تایی را باهم کنار بگذارم چون می­دانم از آن یکی هم بدت می­آید. ولی وقتی نباشد این، داستان می­شود. روش ثروتمند شدن یعنی عمده دردهای ما با پول حل می­شود اما سالها ما را دنبال نخود سیاه فرستادند و به ما گفتند به این صورت ایمان­های شما بالا می­رود. این جوری؟ نه توان داریم انفاق کنیم، نه دستگیری­ای، نه بزرگ کردن یتیمی، یعنی بخش زیادی از اعمال الهی با پول است و آن که تفکر خدایی هم دارد باید پولدار باشد. این است که انسان، موفق به انجام خیلی از کارهای خیر نمی­شود چون وضعش خراب است. این اصلاً  حواسش نیست که بخواهد نمازش را درست بخواند. شما امتحان کنید وقت­هایی که قرارداد می­بندید و جیبتان پر است ببینید که حال مناجات، حال دعا کردن، حال الحمدلله گفتن، حال نماز خواندن دارید که اصلاً مستحبی هم می­خوانید اما وقتی که قرارداد نمی­بندد و یک کمی زمانش طولانی­تر می­شود شما پنچر می­شوی، دیگر نماز نمی­خوانی و همه اعتقادات را از دست می­دهی. یعنی همه اینها رابطه مستقیم با پول دارد. امام صادق (ع) فرمود: «از ما نیست کسی که دین را برای دنیا و دنیا را برای دین ترک کند». خیلی­ وقت­ها این تفکر به ما القاء شد که علم بدست بیاور، سال­ها رفتیم علم بدست بیاوریم ولی وضع مالی­مان اینجوری است در حالی که در گذشته­ها این طور نبود. بچه از ۱۰ سالگی، ۱۵ سالگی، ۱۲ سالگی می­رفت حرفه­ای یاد می­گرفت، کار یاد می­گرفت و ۲۰ سالگی برای خودش اوستا بود اما الان ۲۳ سالگی تازه اینستاگرام برای خودش نصب می­کند، کلیپ فلان و فلان می­بیند چون راه غلطی را نشان داده­اند. پس همه ما می­خواهیم ثروتمند بشویم اما در دو نقطه خیلی اختلاف فاحش است: ۱- این که اشتباهاً و دروغاً ثروت را چیزهای دیگری تعریف کردیم. یک بنده خدایی می­گفت: به نظر من پول، ثروت نیست، سلامتی، ثروت است. همان سلامتی با پول بدست می­آید. چرا تو الان سالم نیستی؟ چون نمی­توانی روغن ۱۰۰ هزار تومانی بگیری باید بروی روغن نباتی ۵هزار تومان، ۱۰ هزارتومانی بگیری. تو نمی­توانی خاویار بخوری، تو نمی­توانی چیزهای دیگر که گران است بخوری. امام صادق (ع) گوشت مرغ، خوک پرندگان است. اما گوشت­های خوب، کبک است، بلدرچین است، بوقلمون است، اما نداری که بخوری. یعنی بخش زیادی از سلامت مربوط به غذا است اما تو نداری که این غذای خوب را بخوری. یعنی شما در هر بعدی که نگاه کنی پول لازم است. یک نفر می­گوید بهترین گنج زندگی من پدر و مادر هستند، نه پدرش را یک حجی فرستاده نه یک کربلایی فرستاده، نه یک سفری فرستاده چون پول ندارد. تو اگر همه گنجت پدر و مادرت هستند برای پدر و مادرت چه کاری انجام دادی؟ جز این که هر ماه تازه پول هم می­گیری. افراد بالای ۶۰ ساله­ را ببرید آنژیوگرافی، یقیناً می­گویم بالای ۹۰درصد دریچه­های قلبشان بسته شده است، تو خجالت نمی­کشی که پدر با آن سن برود کار کند؟ مادر با آن سن برود کار کند؟ بعد تو دانشگاه داری چخچخ می­کنی؟ خدایی این فحش است. بعد اینستاگرام پست می­گذارد که باید به پدر و مادر احترام گذاشت، پدرم، گنج من تویی. تو خجالت نمی­کشی پدرت و مادرت با آن سن دارند کار می­کنند، تو داری چه کارها می­کنی که انسان شرمش می­آید بگوید. در نتیجه از هر بُعدی که به قضیه نگاه کنید، ثروتِ پول خیلی مهم است. اگر کسی از شما بیاید و بگوید ثروت، پول نیست و فلان است اشتباه می­کند، ثروت پول است. ثروت در دنیا پول است و همه ثروت­های دنیایی با پول بدست می­آید. آخرت و جهان پس از مرگ حرف دیگری دارد، بعضی­ها با این پول می­توانند برای خود آخرتی بسازند و بعضی­ها نمی­توانند. اما در دنیا، ثروت پول است و در آخرت بهترین پشتوانه برای ثروت باز هم پول است. روش ثروتمند شدن پیغمبر فرمود: اسلام به ۳ چیز استوار شد: ۱- خوش خلقی من پیغمبر. آدم فقیر می­تواند خوش خلق باشد؟ آدم بدون پول می­تواند خوش خلق باشد؟ آدمی که وضعش بد است می­تواند خوش خلق باشد؟ شما به حالات خودتان در ماه نگاه کنید، وقت­هایی که پول ندارید چطوری می­شوید؟ دمق، افسرده هستید اما وقت­هایی که قراردادتان را بستید و پول در جیبتان است، مهربان و خوشحال هستید. ۲- ثروت خدیجه یعنی باز هم پول شد. ۳- شمشیر علی بن ابیطالب. همان قدرتش هم محتاج پول است که بتواند یک شمشیر خوب بتواند بگیرد، یک ماشین خوب بتواند بگیرد، حالا آن موقع شمشیر بود واسب، تو باید یک ماشین خوب زیر پایت باشد؟ یعنی تمام این­ها به پول برمی­گردد. اولین نکته این که خواهشاً الان در زندگی­هایتان دارید راه­هایی می­روید که یک چیزهای کسب می­کنید این­ها را خواهشاً بریزید سطل آشغال. واقعاً بریزید سطل آشغال. شاید برایتان سخت باشد. هفته­ای ۳ بار درس اخلاق می­رود، ول کن اول پولت را بدست بیاور. دنبال چی هستی؟ امام صادق (ع) فرمود: یک ساعت طلب روزی حلال با فضیلت­تر است از ۱۰۰ سال جنگیدن با شمشیر در رکاب امام معصوم. تو دنبال چی می­گردی؟ بیا کار کن پول در بیاور. فرمود: روزی، در ۱۰ قسم است و ۹ قسمش در تجارت است. فرمود: عبادت هفتاد جزء دارد، افضل عبادات طلب روزی حلال است. زراره محضر امام صادق (ع) رسید و گفت: اگر قیام امام غایب نزدیک شد. حضرت فرمود: از شما دور است. گفت: حالا من می­پرسم. اگر قیام امام غایب نزدیک شد این بهتر نیست که ما قبل از آن یک تلاش­هایی بکنیم، یک کارهایی بکنیم و پول در بیاوریم و بعد در ماههایی که نزدیک شده، ورزش کنیم، قدرت بدنی­مان را زیاد کنیم و در تدارک قیام باشیم؟ حضرت فرمود: زراره! اگر به تو خبر رسید که این امر فردا است، امروز دست از تجارتت برندار. چرا که اگر کار نکنی دشمن خدا هستی و ولی خدا، دشمنان خدا را در لشگرش راه نمی­دهد. یعنی تو باید تا لحظه آخر کار مالی خودت را انجام بدهی. فرمود: «لا مَعادَ لِمَن لا مَعاشَ لَه. اصلاً کسی که عیش و زندگی­اش این طور نیست که بتواند خوب حال کند، یعنی ابزار عیش خودش را فراهم نکرده است این اصلاً معاد ندارد». کسی که معیشت خودش را درست نچرخانده، ابزار عیشش را برای اهل و عیالش فراهم  نکرده است، این اصلاً معاد ندارد. هر حرفی که دارد از خدا و پیغمبر و فلان و فلان می­زند این­ها همه کشک است. من دارم این­ها را زیاد می­گویم که در ذهنتان بنشیند و بگویید که اینها چقدر در دین زیاد بود. یا پیغمبر فرمود: «بهترین شما کسی است که با زنانش مهربان باشد و من از همه شما با زنانم مهربان­تر هستم». الان شما یک تولد شد و می­خواهید با همسرتان مهربان باشید، باید طلا بروی بخری و بیاری. تو الان برو طلا را ۲۰ میلیون بخر بعد عبوث باش. همسرت می­گوید تو چقدر با من امروز مهربان هستی؟! اما یک گل بیاور و اوج مهربانی را بریز، می­گوید تو چقدر امروز عصبانی هستی؟ امام صادق (ع) فرمود: « شیعیان ما چندان به معرفتی از ما نمی­رسند مگر آن که در حق زنانشان مهربان باشند». یعنی اصلاً به جایی نمی­رسد. و اصلاً در روابط بین زن و مرد آنچه که جزء واجبات مرد است، نفقه می­باشد که از مایه انفاق می­آید. اصلی­ترین انفاق پولی است که انسان به همسرش بدهد. این، زندگی زنش را در سختی قرار داده است بعد می­رود در مسجد نماز می­خواند، فکر کرده است که الان در اعلی درجات علّیین قرار گرفته است. بنده خدایی بود، مسجد برای اعتکاف آمده بود، به پیغمبر خبر دادند وضع زن و بچه این مرد در وضع خوبی نیست و این اعتکاف می­آید. بعد از دنیا رفت و در قبرستان مسلمانان دفنش کردند، پیغمبر فرمود: اگر زودتر به من خبر می­دادید این شخص را در قبرستان مسلمانان دفن نمی­کردم. کسی که بر اهل و عیالش سخت بگیرد، کسی که نتواند معاش اهل و عیالش را خوب تأمین کند، امام صادق (ع) به یاران خودش فرمود: «بدترین شما کسی است که زندگی بر اهل و عیالش سخت باشد، بعد آنها بگویند سختی زندگی ما به خاطر دینداری شوهرمان است و این امر را به ما نسبت بدهند». یعنی بگوید شوهر من چون پیرو امام صادق است وضع ما خراب است؛ یعنی به امام صادق بدبین شده است. در نتیجه عزیزان! نکته اول امروز، یعنی ما اول همه با هم، در پول هم هدف هستیم اما گفتم دو تا اختلاف هست، اختلاف اول، خواهشاً این را برطرف کنید؛ اگر وقتتان در شبانه روز به امور بی­خودی می­گذرد اینها را کنار بگذارید، بیائید برای یک سال، همه هم و غم­تان را در باب دنیا و پول منعکس کنید. انسان وقت شبانه روزش چهار قسمت می­شود، یک بخش­هایی از آن برای دنیاست و یک بخش­هایی برای آخرت است. در آن بخشی که برای دنیا است خواهشاً از این خاله­بازی­های دیگر در بیائید، تمام دغدغه­تان پول بشود، تمام هم و غمتان این بشود که پول بدست بیاورید، بعد می­بینید که بقیه مشکلات با پول قابل حل است. طرف می­گفت عشق را با پول نمی­شود خرید، اما الان که می­شود. یک بنده خدایی می­گفت: مهندس! شما این جمله ­ها را می­گویید اینها سخیف است. گفتم: من دو تا هدف دارم که یکی را الان می­گویم، می­خواهم این حرف در پوست و خون و گوشت اینها بنشیند. می­توانم حرف­ها را از این حالت سخیف بودن در بیاورم اما دوست دارم قشنگ حس کنید. الان شرایط این است. یک بنده خدایی می­گفت یک دختری هست خیلی خوب است و به من خیلی وفادار است، یک شخص دیگری آمد با ماشین مدل بالا و فلان و فلان، در کمتر از یک ماه دیگر اصلاً من را  نگاه نکرد و برگشت و گفت من یک شرایطی پیش آمد که نمی­توانم با تو ازدواج کنم. این روز اول به او یک جمله­ای گفت که شاید جالب نباشد که من بگویم اما می­گویم: گفت بیا وضعت را خوب کن، گفت نه تو نمی­توانی عشق را با پول بخری. گفت: نگاه کن، پولدار که باشی، دارا که باشی، سارا که خودش می­آید رفیق­هایش را هم می­آورد. اما فرض را بر این بگذاریم که حرف این ها درست است، شما در مسیر ثروتمند شدن فقط پول را بدست نمی­آورید، شما فکر کردید که پول بدون ابزارهای دیگر بدست می­­آید؟ نه، بدست نمی­آید. همت خودتان را بگذارید پول را بدست بیاورید، چون همت خودتان را گذاشتید که پول بدست بیاورید، مجبور می­شوید که خوش خلق بشوید، چون باید برای پولدار شدن خوش خلق بشوید، مجبور می­شوید که بیان­های خودتان را زیبا کنید. مجبور می­شوید عقل­هایتان را رشد دهید، مجبور می­شوید با انسان­های خردمند، نشست و برخاست کنید. یعنی در آراد کسی پولدار می­شود که روز اول آمده وضعش هم خوب نبوده بعد از ۲ سال یک پولدارِ خردمندِ با ادبِ باهوشِ خوش خلق می­شود که عاشقش می­شوند. این شخص فقط پولدار نشده است. چه کسی گفته تو چون فقیری یک خصلت­هایی داری نمی­شود پولدار شد و خصلت­های بهتر از تو داشت؟ هدف ما از پولدار شدن در رأ س است، وقتی می­خواهی پولدار شوی باید خوش خلق شوید، سخنرانی­های قبلی ما هست. وقتی می­خواهی پولدار شوی باید با ادب باشی، همه صفات در تو جمع می­شود. روش ثروتمند شدن بیائید با خودتان صادقانه ببندید، الان سال ۹۷ است، با خودتان ببندید که تا سال ۱۴۰۰ هیچ کار دیگری ندارم جز اینکه می­خواهم پول در بیاورم. بعد پول در آوردن پیش نیازهایی دارد. پس باید آن پیش نیازها برای من بوجود بیاید. بعد از دو، سه سال، یک جنتلمنی، یک خانم باشخصیتی از شما در می­آید که اصلاً همه انگشت به دهان می­مانند که آفرین، چقدر باکلاس است. ما منظورمان از پول درآوردن این نیست که برویم مواد مخدر جابجا کنیم، ما منظورمان از پول درآوردن این نیست که بیائیم دزدی کنیم، منظورمان از پول در آوردن این نیست که بخواهیم ارثی به ما برسد یا یک نفر را بخواهیم بکشیم که پولدار بشویم. ما مجبور هستیم برای پولدار شدن از راههای درست بهره ببریم و آن راه­های درست، ابعاد مختلف شخصیت ما را درست می­کند. اما اگر غیر از پول درآوردن دغدغه­های دیگری دارید، اینها همه، شما را منحرف می­کند. در ابعاد دنیایی، دغدغه شما فقط پول درآوردن باشد اما در ابعاد آخرتی، آن بحث دیگری است. این اختلاف اول ماست، یعنی من خیلی چیزها را که نگاه می­کنم می­بینم که اینجا را دارند غلط می­روند که تفکرشان از ثروت چیزهای دیگری غیر از پول است و اینها خودشان را فریب می­دهند. هر کس که می­گوید از دید من ثروت یعنی اخلاق، من می­گویم آن کس که پولدار است با اخلاقتر است. می­گوید ثروت یعنی دستگیری از نیازمندان، من می­گویم پولدارها بهتر می­توانند دستگیری کنند. هر چیزی را تو ثروت بگذاری، پولدارش از فقیرش، توفیقش برای آن چیزی که تو مد نظرت است بهتر است. بگویید ثروت یعنی سلامتی، پولدارها سالم­تر هستند، بگویید ثروت یعنی راضی کردن دل پدر و مادر، پولدارها بهتر می­توانند پدر و مادرشان را راضی کنند. ثروت یعنی زندگی زناشویی خوب، پولدارها زندگی زناشویی خوب­تری دارند. نه همه پولدارها اما تویی که می­گویی زندگی زناشویی خوب، خودت را بگو من فقیر باشم زندگی زناشویی من خوب است یا ثروتمند باشم زندگی زناشوییم خوب است؟ این از اختلاف اول که خیلی اختلاف مهمی است و ما همین نقطه اول روی آن گیر داریم به خاطر همین من زیاد روی آن مانور دادم. اختلاف دومی که بین ما هست چیست؟ یعنی الان ممکن است با این صحبت­ها، عزیزان بگویند قبول، ما الان بینی و بین الله نیت کردیم که بقیه چرت و پرت­ها را کنار بگذاریم و بچسبیم به این که پول در بیاوریم. حالا در قدم دوم چه کاری باید بکنیم؟ این جا اختلاف­مان در مسیر و نحوه قدم برداشتن است. ما بر این اعتقاد هستیم که اگر می­خواهی واقعاً پولدار شوی غیر از تجارت، قید بقیه چیزها را بزن. یعنی           ای دل  صد دله، دل یک دله کن                                 مهر دگران را ز دل خود یله کن یعنی تو صد تا دل داری، این کار را بکنم، آن کار را بکنم، این جوری بکنم، اون جوری بکنم، یک بار، یک دل بشو و بگو من می­خواهم دو سال، سه سال واقعاً به تجارت بچسبم. یک بار به اخلاص بیا بر درِ ما یعنی یک بار خالص بشو بقیه دوست داشتنی­هایت را ول کن. گر کام تو بر نیامد ز ما گله کن. اگر جواب نگرفتی آن موقع گله کن. تو که ۳۰ سال به هر راهی رفتی، تو که هر کس هرچی گفت، گفتی چشم، یک ۶ ماهی هم بیا و هر چی ما گفتیم بگو چشم، اگر بد دیدی بعد برو بگو من این جا همرفتم برای تجارت،  به درد نمی­خورد، حدیث پیغمبر را هم منکر شو. یک بار یک دل کن و بگو من به این نتیجه رسیدم که مسیر فقط تجارت است، دیگه گل بگیر همه مسیرها را ، جواب نداد گله کنم و بگویم نه این جور نبود. اولویت­های ما در مسیر با هم متفاوت است. در همین آراد، افرادی هستند که به این نتیجه رسیدند که تجارت بکنند حالا باید ۱۰ تا کار انجام بدهند، باید سایت­های خودشان را قوی کنند، باید برند کنند، باید فایل­های کانال­ها را گوش بدهند، باید قم بیایند، این، کارهایی است که باید انجام بدهند. در اولویت­ها اختلاف داریم. الان عده زیادی هستند که قم نمی­آیند، در خانه­هایشان نشستند و سایت­های خودشان را خوب برند می­کنند. یکی دیگر هم قم می­آید و بالطبع چون یک وقتی را اینجا می­گذارد آن جا کمتر می­شود، یعنی هر دوی این­ها یک مسیری را انتخاب کرده­اند و هر دو مسیرشان را تجارت گذاشتنداما الویت هر یک با دیگری فرق می­کند، یکی این را اولویت خود می­داند و آن یکی، چیز دیگری را اولویت خودش می­داند. ما در اولویت­ها با هم اختلاف داریم. آنهایی که همراه ما هستند کسانی هستند که اولویت­های خودشان را با اولویت­هایی که ما می­گوییم می­چینند، یعنی ما می­گوییم این اولویت است. وقتی ما می­گوییم پنجشنبه جلسه است، می­دانیم پنجشنبه هیچ کدام از شما کار نمی­کنید و با این علم جلسه می­گذاریم. پس یعنی بر این اعتقاد داریم که پنجشنبه اولویت دارد. ما بر این اعتقاد هستیم که کسانی که پنجشنبه را بیایند با ۳ روز کار در هفته، در مدت کوتاهی مثل کسی می­شوند که ۳۰ روز کار می­کند؛ چون اعتقاد داریم اقتصاد، تابع یک سری نکات است که این نکات در این پنجشنبه­ها اتفاق می­افتد. این جا اولویت­ها فرق می­کند یعنی ما هر مرحله­ای که می­رویم جلو می­بینیم که ریزش داریم، یعنی شخص تازه وارد می­آید می­گوید پول همه چیز نیست، چیزهای دیگر هستند، این­جا می­ریزد. دوباره یکی دیگر می­آید و می­گوید حرفش را قبول دارم ما می­گوییم که تجارت، این یکی می­گوید تجارت نه بنایی. این جا باز عده­ای می­ریزند. باز یکی می­گوید تجارت و ما می­گوییم در تجارت، قم را اولویتت بگذار و بیا، می­گوید نه، باید سایت­های خودم را قوی کنم، یعنی اولویت­های حرکتی ما با هم یکی نیست، متفاوت است. مشکل از اینجا شروع می­شود که ما هر کدام عقلی داریم و بر این اعتقاد هستیم که عقل ما بیشتر حالیش است. یعنی ما می­گوییم که عقل ما بیشتر از عقل آن یکی می­فهمد. یک جمله رایجی هست که می­گوید "نه او شرایط من را درک نمی­کند". من در یک شرایطی هستم  که با این شرایط، این خوب است. حتی جالب است بعضی­ها بر این اعتقاد هستند که وقتی ما جلسه را در قم می­گذاریم برای قمی­ها بهتر است، این اشتباه است. گفتن بعضی حرف­ها خیلی ساده است اما قبول کردنش سخت است. می­گویند چون قمی هست راحت است، هر هفته می­آید. پیغمبر فرمود: در اختلاف قوم من رحمت است. پرسیدند: یا رسول الله یعنی چی؟ یعنی مردم اختلاف کنند رحمت  است؟ فرمود: «نه، یعنی این که ما که اینجا در مدینه هستیم، طرف از یک شهر دور می­آید این فاصله­ای که دارد طی می­کند برایش رحمت است». یعنی فرق می­کند با آن کسی که از خود نزدیک می­آید و شاید شنیده باشید که می­گویند فلان جا که بروی به ازای هر قدمی، فلان قدر است. یعنی آن که دورتر است اگر بیاید، برایش بهتر است. در جلسات قبل صحبت کردم که خدا وقتی خیرخواهی او را دید به این تلاشش و سختی­ای که دید نظر می­کند و بها می­دهد این است که قرآن می­فرماید: «انَّ مَع العُسر یُسراً». ما یسر و آسانی و گشایش را همراه سختی قرار دادیم. پیغمبر فرمود: بهشت در لفافه سختی­هاست و جهنم در لفافه لذت­ها و خوشی­های زودگذر. یعنی این نیست که اگر یکی از راه دور می­آید، آن بنده خدایی که از بیرجند می­آید شاید ماهی یک بار می­تواند بیاید، یکی هست از قم هر هفته می­آید، آن کسی که بیرجند است یک بار در ماه می­آید برایش اثرگذارتر است، چون سختی کشیده، خداوند سختی­ها را می­بیند. می­گوید این بنده برای این که به رشدی برسد یک سختی­هایی را تحمل می­کند اما آن یکی کاری نمی­کند، این دو در نظر خدا و در نظر تقدیرهای الهی یکسان نیستند. پس اختلاف ما در اولویت­ها می­شود اختلاف ما در حرکت­ها. من می­گویم ای کاش آن کسی که خاص بودن آراد را فهمید، خاص بودن تفکراتش را هم می­فهمید. بارها به شما نکاتی را گفتیم که این کارها را بکنید، با ذهن عوام مردم سازگار نبود و به همین دلیل رفتید و با ۱۰ نفر  مشورت کردید آنها گفتند غلط است و شما آمدید و گفتید من با ۱۰ نفر مشورت کردند آنها گفتند غلط است. در حالی که وقتی به ۱۰ گفتید و آنها گفتند غلط است باید به این نتیجه برسید که درست است. چون چه موقع عوام الناس رشدی کرده­اند که این بار دوم باشد؟ تا زمانی که تفکر شما یک تفکر عوامی باشد، تا زمانی که دیدگاه­های خودتان را به دیگران عرضه کنید و در بین ۱۰۰ نفر، ۹۰ نفر دیدگاه شما را بپسندند و بگویند درست است، این، یعنی غلط می­گویید. قرآن به پیغمبر می­گوید: «ان تُطعَ  اکثرَ من فی الارض یضلوکَ عن سبیل الله. یعنی ای پیغمبر! اگر تو از رأی اکثر این مردم پیروی کنی تو از راه خدا منحرف می­کند. الان از شما می­پرسیم که دو نفر هستند، یکی روی سایت­های خودش خوب کار می­کند و خوب برند می­کند و قم نمی­آید، یکی هست به سایت­های خودش کمتر می­رسد اما هر هفته به قم می­آید کدام ثروتمندتر می­شود؟ عوام مردم می­گویند آن کسی که سایت­هایش را می­رسد، حالا قم مگر چه خبر است؟ مگر در این جلسات چه اتفاقی می­خواهد بیفتد؟ می­نشیند و در کانال گوش می­کند، فکر می­کند که این جوری است. ببینید که هر دیدگاهی که ارائه کردید با عوام ارتباط بدهید اگر عوام رأی شما را پسندید بفمید که دارید غلط می­روید. هر نظریه و هر تئوری­ای را برای این که بفهمید غلط است کافی است به عوام مردم ارجاع بدهید، عوام مردم گفتند درست است، بفهم که غلط است. الان به عوام مردم بگویید بزرگترین نعمت زندگی انسان چیست؟ می­گویند ۳ تا چیز، سلامتی، خانواده و پول. سه تا نعمتی که هر ۳ تای آن از انسان گرفته می­شود. یعنی لاجرم انسان سلامتی خودش را از دست می­دهد، لاجرم پول آدم را از او می­گیرند و لاجرم پدر و مادرش را از دست می­دهد. می­گوید من بزرگترین گنجم پدرم است، وقتی تو بزرگترین گنجت پدرت است، از همین الان من تو را ورشکسته می­دانم چرا که روزی پدرت را از تو خواهند گرفت و گنجت بر باد خواهد رفت، کاش تو گنج دائمی­تری انتخاب می­کردی، وقتی می­گویی بزرگترین نعمتی که خداوند به تو داده است سلامتی است یقیناً از تو از بین می­رود پس تو فقیر خواهی شد. کاش تو یک نعمت دیگری را بزرگ حساب می­کردی. پس کافیست هر نظریه­ای را به عوام مردم ارتباط بدهی، اگر گفتند خوب است بدان که داری اشتباه می­کنی، عوام مردم گفتند اشتباه است ممکن است درست باشد. این است که اولویت­های ما با همدیگر اختلاف دارد. ما می­گوییم این راه درست است ولی او می­گوید این راه درست است و راه­هایی را که ما در طول این سال­ها به شما پیشنهاد داده­ایم را نگاه کنید تمام آن راهها مخالف عوام بود. ما گفتیم تجارت، در حالی که عوام مردم اصلاً تجارت را به عنوان شغل نمی­دانند، ما گفتیم بیا در اینترنت، گفتند مگر اینترنت پول می­دهد؟ ما گفتیم بیایید در خانه­هایتان مطلب­ها را بنویسید خانواده­اش هر کسی آمد و شما را دید گفت یعنی چی؟ چیکار می­کنی مگر این طوری پول دار می­شوی؟ یعنی هر راهی که به شما گفتیم روی سر شما هجمه­هایی وارد شد و عوام مردم شما را نقد کردند و راه شما را غلط دانستند کما این که شما رشد کردید و آنها هنوز هشتشان در گرو نه­شان است. یک نکته اختصاصی برای آنهایی که به قم می­آیند می­گویم، یک مقداری هم اگر نیت­هایشان را هم درست کنند در این تغییری که انشاءالله اگر بدهید امید دارم رشدهای خیلی زیادی ببینید. این نکته خیلی کلیدی است و فقط خاص کسانی است که می­آیند، هر هفته، هفته در میان، ماهی یک بار، حتی برنامه دارد، یا نیت دارد فصلی یک بار می­آید. خیلی عدد آمدنش مهم نیست اما واقعاً در برنامه­اش هست که بیاید. هر کدام از شما عزیزان راهی را طی می­کنید تا قم بیائید، ما هم راهی را طی می­کنیم تا اینجا بیائیم، ما برای چی می­آئیم؟ ما می­آئیم تا شما رشد کنید و عالم­تر شوید. شما برای چی می­آئید؟ شما هم می­آئید برای این که خودتان رشد کنید و عالم­تر شوید. یعنی ما برای شما می­آئیم و شما برای خودتان می­آئید. دقت کنید این نکته کلیدی است. قرآن می­گوید: «إن تنصُرُ الله ینصرُکُم». حتی خدا با آن عظمت می­گوید آیا می­خواهی که خدا یاریت کند؟ باید تو به نیت این بیایی که خدا را یاری کنی. یعنی تو به نیت این بیایی که خد را یاری کنی و خدا نیتش این است که تو را یاری کند. اگر در جمع شما ۵ نفر، ۱۰ نفر باشند که نیت­شان آن چیزی باشد که من می­گویم و یواش یواش این زیاد بشود، الان که می­آئید به این نیت می­آئید که یک نفعی از این جلسه ببرید، اما ما می­آئیم که یک نفعی برسانیم، شما از این به بعد به این نیت بیائید. شما هم بیائید که یک نفعی برسانید نیائید که یک نفعی ببرید. یک مثالی برایتان بزنم. مخصوصاً برای عزیزانی که به قم می­آیند، زیارت عهد را برای امام زما خواندید، یک جا می­گوید خدایا وقتی امام زمان می­آید من زنده باشم، فلانی تو می­خواهی زنده باشی که چه کاری بکنی؟ هدفت چیست؟ نمی­گوید که زنده باشم که در آن زمان پول وقتی خوب است به من رسیده باشد، نمی­گوید که امام زمان وقتی می­آید و یاد می­دهد من عالم­تر شوم، یعنی برای خودش نمی­خواهم، می­گوید زنده باشم که از او حمایت کنم، زنده باشم که او را یاری کنم، زنده باشم که در رکابش شهید شوم، زنده باشم تا اراده­اش به چیزی تعلق گرفت سریع بروم و انجام بدهم، «والسّابقینَ فی ارادَتِه»، می­گوید او برای نجات من می­آید و من هم برای کمک به او می­روم. خدا می­گوید وقتی تو خیرخواهی­ات را به طرف مقابلت رساندی، خیرخواهی طرف مقابل به تو زیاد می­شود. این نه برای امام زمان بلکه برای هر کس دیگری است. روش ثروتمند شدن ما در روابط انسانی­مان با مردم، همیشه به دنبال نفع خودمان هستیم. این است که خیلی نفع نمی­بریم. اما بیائیم دیدگاه­ها را عوض کنیم. می­گوید فلانی برای چی می­خواهی بروی؟ نگویید بروم یک چیزی یاد بگیرم، بگویید بروم وقتی من بروم آن جا شلوغتر می­شود، آنهایی که برای من می­آیند خوشحال می­شوند. الان ما می­آئیم شما خوشحال می­شوید یا نمی­شوید؟ اگر بگویند یک هفته مهندس نمی­آید شما ناراحت می­شوید. ما هم همین طور هستیم، اگر یک هفته بگویند فلانی نمی­آید ناراحت می­شویم، ببینیم فلانی ۴ هفته است نمی­آید ناراحت می­شویم که چی شده؟ نیتش را این قرار بدهد و بگوید که بروم خوشحال می­شوند، بروم که نفع برسانم، نگوید بروم نفع بگیرم. تو با نیت نفع­رسانی بیا بعد خدا نفعت را زیاد می­کند. برای چی می­روی؟ بگو من که قدیمی هستم بروم، آنجا فضا به نفع آراد می­شود پس من بروم تا آراد نفع ببرد، همان طور که آنها می­آیند تا من نفع ببرم. بروم که بچه­های دفتر مرکزی من را می­بینند خوشحال می­شوند، بروم که آنها را خوشحال کنم. خیلی نگاه­ها فرق می­کند، نیت­ها خیلی فرق می­کند. این جلسه، جلسه­ای است که حرف­های خوبی در آن زده می­شود، نه فقط صحبت­های من، بحث­های بعد از جلسه، صحبت­هایی که با هم داریم. امام صادق (ع) فرمود: «هر جمعی که تشکیل بشود و در آن جمع خیری باشد، آن جمع را زیاد کنید» یعنی مثلاً بگوید من نیتم این نیست که خودم چیزی گیرم بیاید، من امروز اعصابم خورد است ممکن است چیزی گیر من نیاید اما بروم چراغ این جمع روشن بماند. برای من فرقی نمی­کند که شما ۱۰ نفر این­جا بنشینید یا ۱۰۰ نفر این جا بنشینید ولی برای خودتان فرق می­کند. یعنی اگر بیائید این­جا و ببینید که چه بارانی است، چه برفی است، چه شلوغی­ای است، چه سختی­ای است، این اتاق­ها پر شده است، حس بهتری نیست؟ تا این که بیائید و ببینید برف است و این­جا ۵ نفر نشسته­اند. یعنی شخص با خودش این­طور می­گوید که من بروم که خوشحال کنم. شما خودتان، دیدن همدیگر در این پنجشنبه­ها باعث خوشحالی­تان نمی­شود؟ یکی دوسه ماه نیاید دلتان برایش تنگ نمی­شود؟ هیچ وقت به ذهن­تان نرسید که به این فکر کنید من پنجشنبه بروم یک عده دلشان برای من تنگ شده است، یک عده من را ببینند خوشحال می­شوند. بروم یک عده­ای را خوشحال کنم، اصلاً خودم هیچی. این همه سال، قدم برداشتم که فقط خودم نفع بردارم، این بار بیام قدم بردارم یک نفر دیگر نفع ببرد. این دوست من که هست، من بروم خوشحال می­شود، بروم و خوشحالش کنم. خیلی دوست دارم یک رسمی در جمع بچه­های آراد باشد، این­ها ادب است، ما دوست داریم یک مجموعه خاص، یک مجموعه ویژه­ای داشته باشیم. هر کدام از شما در یک زمینه­ای دارید کار می­کنید، عده­ای از شما به نفع بیشتری رسیدید، به سود بیشتری رسیدید، عده­ای به سود کمتر رسیدند. چه می­شد اگر کسی در فلان محصول خوب سود کرده است نیت کند و بگوید من از همان محصول، ظرف­های ۲۰ هزار تومانی بگذارم و ۲۵ هزار تا بردارم ببرم و می­شود ماهی مثلاً ۵۰۰ هزار تومان، بدهم و بین رفیق­های خودم در آنجا پخش کنم. این تازه فکر می­کند ۵۰۰ تومان پول از جیبش رفته اما نرفته است. یکی دیگر می­آید و باز او یک محصول دیگری می­آورد، این به او می­دهد، او به این می­دهد، یعنی ۵۰۰ تومان می­گذارد باز ۵۰۰ تومان می­برد. ۵۰۰ تومان فلان محصول را می­آورد و اینجا بین رفیق­های خودش پخش می­کند، از آن ور هم ۱۰ تا محصول دیگر در جیبش می­گذارد و می­برد. بعد وقتی خانواده­اش می­بینند که این هر بار به قم رفت با یک سری سوغات و هدیه از دوستانش برگشت، این می­شود محبت، این می­شود خیرخواهی، این می­شود نفع رساندن، این می­شود ادب. آیا انصاف است که تو سودت را از این­جا می­بری و به غیر این جا فقط سود می­رسانی؟ هر کسی می­آمد درحد توانش یک چیزی را برای رفقای خودش می­آورد، یکی در حوزه سنگ است، سنگ برای رفیقش می­آورد. آن یکی در زمینه پارچه کار می­کند، برای رفیقش ۳ متر پارچه چادری برای مادرش می­آورد، چقدر این­ها زیبا می­کند مجموعه ما را، چقدر این­ها لطیف می­کند مجموعه ما را. وقتی خداوند در جایی چنین رأفت­­ها و مهربانی­هایی را ببیند، محال است که خداوند بخواهد چنین فضایی را نابود کند. حاتم طایی کافر ماند و از دنیا رفت، لا اله الا الله نگفت و از دنیا رفت. عدی بن حاتم، از یاران باوفای امیرالمومنین بود، از یاران باوفای امام حسن مجتبی بود، پیغمبر به حاتم گفت لا اله الا الله بگو. گفت: نه. امام حسن به پسر حاتم گفت: پدر تو سزاوار بهشت نشد چرا که به خداوند ایمان نداشت. لکن خصلتی از خصلت­های خدا در او بود و آن بخشندگی بود، اما از آن طرف هم به خدا ایمان نداشت، کافر بود. حضرت فرمود: «چون خدا ابا داشت از این که کافری را به بهشت ببرد پدر تو را در جهنم قرار داد و از این که ابا داشت کسی را که دارای خصلت­های الهی است را بسوزاند در جهنم برای پدر تو بهشتی قرار داد. یعنی حاتم طایی را به جهنم می­برند اما مثل اینکه در بهشت است. یعنی مثل این که یک جهنمی است اما در یک قصری، در یک کاخی هست و به او خوش بگذرد ولی در جهنم است. یعنی ما اگر این خصلت­ها را داشته باشیم، این روحیه­های الهی در ما باشد ولو اصلاً ما کثیف­ترین آدم­ها باشیم. یک داستان دیگر بگویم و صحبتم را تمام کنم. پیغمبر که با مشرکان مکه جنگید، این­ها خیلی معاند بودند، در جنگ بدر ۷۰ نفر اسیر گرفت، یکی از این اسرا که الان اسمش را حضور ذهن ندارم و فکر می­کنم عتبه بن ربیعه بوده، یکی از این اسرا پول زیادی داشت اما محل پولش در جایی از خانه­اش بود که کسی نمی­دانست، بچه­هایش آمدند که یک پولی بدهند تا او را آزاد کنند دیدند که نمی­دانند جای پول کجاست؟ این اسیره یک رفیقی داشت، این رفیقش گفت ما که نمی­دانیم جای پول کجاست؟ گفت چیکار کنیم؟ گفت من از مکه به مدینه پیش پیغمبر می­روم و آمد پیش پیغمبر و گفت این رفیق ما زندانی شماست، شما من را بگیرید و اسیر کنید و این را آزاد کنید. داشت می­رفت گفت چون من نمی­دانستم جای پول­ها کجاست؟ این است که گفتم من بیایم جای تو، تا تو بروی پول­ها را بیاوری و من را آزاد کنی. این هم رفت پول­ها را برداشت و آورد رفیق خودش را آزاد کرد. پیغمبر فرمود: «سزاوار آتش هستند ولی چه خوب جوانمردانی بودند در حق یکدیگر». اصلاً کافر است، با پیغمبر جنگیده و سزاوارش هم آتش جهنم است اما با همان کفرش، جوانمردیش زیبا بود. ما والا دم از ایمان می­زنیم، این طبع و رفتارها در ما نیست و این خیلی زشت است، برای مجموعه ما، حداقل خیلی زشت است. من امیدوارم که این نگاه نفع رساندن به دوستان خودتان را جدی بگیرید، این است آن اولویتی که من می­گویم. یک مقدار این را کار کنید بعد می­بینید که چقدر در تجارت و کسب و کارتان گشایش پیش می­آید. خداوندا، این توفیق را به ما بده به محمد و آل محمد، ثروت­های دنیایی و اخلاقی­مان، در اعلا حد و اعلا درجه قرار بگیرد. خدایا! به ما توفیق بده راه­هایی که ما را از ثروت دور می­کند کنار بگذاریم. خدایا! به ما توفیق بده ثروت­مان روز افزون بشود. خدایا! به ما توفیق بده ثروت­هایمان را در آن راهی که تو برای ما مشخص کردی خرج کنیم. به حق صلوات بر محمد و آل محمد.
این مطلب چه‌ اندازه برایتان مفید بوده است؟
میانگین امتیاز ۵ / ۵ تعداد رأی: ۴

ارسال نظرات (۲ نظر)

فرهاد زینلی

واقعا سخنان حکیمانه ای نوشته شده واقعا عالی بود خیلی ممنون.

زهراراستروان

سلام، واقعا خیلی حرف های جالبی می زنید. انگیزه ی تلاش و ثروتسازی چندبرابر به ما می دهید. من هم بارها گفته ام بچه باید از همان ابتدایی کارافرینی را شروع کند چقدر اشتباه بود این روش که بعضی ها می گفتند فقط درس بخوان تا دکتر شوی و نتیجه اش در بزرگسالی نداشتن پول کافی شد. ان شاءالله همه خصوصا انسان های حقجو مثل شما ثروتمند باشند در دنیا و آخرت.

روزی ۱ ساعت کار با ماهی ۱۶ میلیون درآمد