کاهش مشتری به چه دلیل اتفاق می افتد و چگونه باید از آن پیشگیری کرد؟ مشتری هایم در کسب و کارم کم شده اند چه باید کرد؟
مشکل اصلی پول فعالان اقتصادی بازاری همین جمله بالاست که مشتری کم شده است. صادقانه اش را بخواهیم بگوییم چون راه های جذب مشتری جدید را هم بلد نیستند کاسه چه کنم بر سر گرفته اند؟
عده ای کسب و کارشان را تعطیل کرده اند تا نخواهند ضرر بدهند و در خانه هایشان نشسته اند. عده ای هم چشم به آینده دوخته اند و با دلی امیدوار و یا ناامید روزها را می شمارند.
کمتر کسی را این روزها پیدا می کنی که از وضعیت اقتصادی اش راضی باشد و نسبت به گذشته رشد مثبتی را در پرونده اش ببیند.
اینکه چه باعث شده که مردم به این حال و روز بیفتند موضوع صحبت ما نیست. کافی ست مردم کمی در گذشته شان دقیق شوند تا نشانه هایش را به وضوح ببینند و درس بگیرند.
موضوع متن ما این است که آیا راهی برای بهتر نمودن وضع اقتصادی مان و یا رشد مشتری ها وجود دارد یا خیر؟ برای اینکه راه بهتر شدن وضع را بدانیم باید اول بدانیم دلیل کم شدن مشتری چیست؟
چهار دلیل عمده از اصلی ترین دلایل کم شدن مشتری ست. دلیل اول این است که رقبا زیاد شده اند. چون جمعیت روز به روز زیادتر می شود و بسترهای مناسب فرهنگی برای قرار گرفتن هر شخص در زمینه شغلی مناسبش وجود ندارد از این رو حمله و هجوم آورده می شود به بازار.
مثلا عده ای املاکی باز می کنند و تعداد املاکی ها زیاد می شود. عده ای میوه فروشی باز می کنند و بازار میوه فروش ها خراب می شود.
عده ای سوپر مارکت و بوتیک و لوله فروشی و خلاصه هر شغل دیگری را راه می اندازند و بازارها را به اشباع می برند. حتی راننده تاکسی ها هم زیاد شده اند.
دلیل دوم این است که قدرت خرید مردم کم شده است. یعنی اگر قبلا ۱۰۰۰ تومان بین ۲ نفر تقسیم می شد الان ۵۰۰ تومن بین ۴ نفر تقسیم می شود.
دلیل سوم دزدی ها و فسادهایی ست که خب هست و موجب می شود سرمایه های کشور به قشر ضعیف تر نرسد و سیستم برای جبران این پول دزدی شده مجبور است به کسبه و کارخانه داران از طریق مالیات و جریمه هایش و نیز بیمه و متعلقاتش و شهرداری و پول بگیرانش فشار وارد کند.
دلیل چهارم هم ناآشنایی فعالان اقتصادی با اصول فروش و برندینگ است. بلد نیستند برای خودشان بازارسازی کنند.
سال ها مشتری بود و آن ها فقط تامین و تولید می کردند. الان که مشتری نیست نمی توانند مشتری بسازند و تنها کاری که بلدند فحش دادن و بد و بیراه گفتن و حرص خوردن است.
حال می رسیم به بحث اصلی متنمان: برای ۳ دلیل اول کم شدن مشتری راهی نمی شناسیم و یا بهتر است بگوییم در حوزه اختیارات ما و شما نیست.
نمی توانیم به همه بیکاران بگوییم وارد حوزه کاری ما نشوید. نمی توانیم قدرت خرید مردم را رشد دهیم. نمی توانیم به دزدهای ژن خوب بگوییم دزدی نکنید.
این ها را لااقل ما در آراد برندینگ نمی توانیم اما ما می توانیم راه های جدید و قدیمی جذب مشتری را در یک شرکت و مجموعه اقتصادی فعالسازی کنیم.
نکته جالبش این است که وقتی راه های افزایش مشتری را اجرا می کنید بیش از ده برابر مشتریانتان رشد می یابد و همین مقدار موجب می شود ضعف سه گزینه اول به چشم نیاید و یا لااقل کمتر دیده شود.
اگر با این متن قبول کنید که باید راه های افزایش مشتری را یاد بگیرید و در مجموعه خود به کار بندید پس متن ما رسالتش را انجام داده است.
یادگیری این روش ها هم وقت خیلی زیادی نمی خواهد. کافی ست همان وقت فحش دادن و دلخوری ها و ناراحتی ها و افسردگی ها و چه کنم ها را به این امر اختصاص دهید تا به راحتی بتوانید فروش تان را به روزهای اوج نزدیک کنید.
امید و باور رشد در هر کس بمیرد دیگر زندگی اش محتوا و معنای حقیقی اش را از دست می دهد. مراقب باشید در این سختی های اخیر اقتصادی محتوا و معنای زندگیتان دستخوش تغییرات اساسی نشود.