بهترین حالت زمانی است که تامین کننده ما را پیدا می‌کند اگر محصول صنعتی یا تولیدی باشد به او می‌گوییم با چه قیمتی به ما می‌دهید؟ او هم می‌گوید: چقدر خرید دارید؟ می‌گوییم: ما براساس جذابیتی که شما ایجاد کنید روی محصولتان کار میکنیم و می‌فروشیم.
اگر گفت: چقدر می‌فروشید؟ ما می‌گوییم: ما می‌فروشیم، شما قیمتتان را بگویید هر قیمتی هم که داد، می‌گوییم گران است مثلا اگر بگوید ده هزار تومان با اینکه شما تا دیروز این محصول را با قیمت زیر یازده‌هزار تومان پیدا نمی‌کردید می‌گویید: «گران است راجع به آن فکر میکنم ولی گران می‌دهید».
یعنی من به هر حال غر می‌زنم که تأمین‌کننده با خودش نگوید: «قیمت پایینی گفتم و او خوشحال شد!» و فردا حرف دربیاورد همین که تأمین‌کننده بفهمد شما خوب می‌فروشید قیمت را گران می‌کند.
پس اگر تأمین‌کننده به سراغ من آمد به او می‌گویم قیمت و شرایط را مشخص کن تا نظر بدهم وقتی شرایط را مشخص کرد غر می‌زنم ولی از فردا از او می‌خرم چون قیمتی که او می‌دهد حتما از تأمین‌کننده‌های دیگری که من پیدا کردم بهتر است.
انتخاب بهترین تامین کننده
وقتی کشاورزها زنگ می‌زنند، معمولا می‌گویند: شما قیمت را تعیین کنید اما بیشتر از من و شما از قیمت باخبر هستند و می‌خواهند ببینند شما چه قیمتی می‌دهید اگر بالاتر بگویید، می‌گویند قیمت همین است اگر پایین‌تر بگویید، غر می‌زنند که: «نمی‌شود، اکبرآقا، همسایه‌ام، به این قیمت فروخته است» پس به هیچ کشاورزی قیمت ندهید.
اگر گفتند چند؟ بگویید: بار متعلق به شماست، شما باید قیمت بدهید می‌گویند: شما مشخص کنید اما شما قبول نمی‌کنید اصرار می‌کنند که شما قیمت را مشخص کنید شما هم می‌دانید که قیمت این محصول مثلا حدود سیزده‌هزار تومان است می‌گویید: «من ۴۰۰۰، ۴۵۰۰ تومان می‌خرم شما قیمتتان را بدهید، چون من هر چه ارزان‌تر بخرم، به نفع خودم است» یعنی قیمتی بدهید که برود و دیگر پشت سرش را نگاه نکند.
در بازار مثالی می‌زنند که شما اسمش را بگذارید، ما صدایش میکنیم. پس شما قیمت بگذارید، اگر این قیمت واقعا اشتباه بود، مثل خودش که گفت: اکبرآقا به این قیمت فروخته، شما هم می‌گویید: اکبرآقا به این قیمت به من می‌فروشد اما اگر قیمت او خوب بود، غرتان را بزنید و از او بخرید. تأمین‌کننده‌ای که خودش با ما ارتباط برقرار می‌کند، بهترین تأمین‌کننده است.
چون این شخص همان تولیدکننده شهرک صنعتی یا نمایشگاهی است که بدبخت‌تر هم شده، یعنی انبارهای او پر شده که هیچ، به این فکر هم افتاده که چگونه باید محصولاتش را بفروشد. پس او با شرایط بسیار بهتری به ما محصول می‌دهد.