آیا همه ما می توانیم وارد عرصه تولید شویم یا نه شغلی مثل تولید ممکن است نیاز به استعداد خاصی داشته باشد، یعنی کسانی که وارد عرصه تولید شدند افرادی بودند که استعداد خاصی داشتند و به خاطر همین توانستند وارد عرصه تولید شوند، مثل کسی که وارد عرصه بازیگری شده حتماً استعداد و توانایی خاصی داشته تا توانسته است وارد این عرصه شود.
ولی در تولید اینگونه نیست و اگر بخواهید بحث تولید را در نظر بگیرید می بینید هر کسی که سرمایه یا پولی داشته باشد که بتواند با آن تجهیزات لازم برای تولید را فراهم کند خیلی راحت می تواند وارد تولید شود. ما با بحث فروش محصولاتی که تولید شده هم کاری نداریم، خود تولید را می گوییم که شما اگر بخواهید وارد عرصه تولید شوید.
نیاز به تخصص خاصی ندارد، حتی اگر بخواهید یک محصول تخصصی را تولید کنید، پول و ثروت که داشته باشید می توانید نداشتن علم خود را با استخدام کردن کسانی که علمش را دارند جبران کنید.در بحث تجارت هم در واقع همین گونه هست.
آیا تجارت هم مثل تولید نیاز به سرمایه دارد؟
یکی از موانعی که افراد مطرح میکنند و می گویند ما چون این امکان را نداریم، نمی توانیم وارد بحث تجارت شویم، سرمایه است. می گویند ما چون سرمایه نداریم به همین خاطر نمی توانیم وارد عرصه تجارت شویم.
پشتوانه مالی
فرض بر این است که ما سرمایه هم داشتیم و با ۲۰ یا ۳۰ میلیون وارد تجارت هم شدیم، به هر حال تجارت کردن سرمایه بیشتری می خواهد، پشتیبانی می خواهد که اگر جایی شکست خوردیم این شکست ما را چه کسی باید جبران کند و ضرر ما را چه کسی باید بدهد؟ چگونه مشکلاتی که در آینده برایمان پیش می آید را باید پاسخ بدهیم و جلوی آن را بگیریم یا حداقل اگر پیش آمد بتوانیم حلش کنیم ولی وقتی پشتوانه مالی نداشته باشیم، نمیتوانیم از پس آن بر بیاییم.
وقت و زمان
اکثر مشاغلی که الان هست مشاغلی هستند که حداقل ۸ ساعت کامل وقت را می گیرند یعنی شما یک کاری را خودتان انجام دهید و در قبال آن کار یک پولی را دریافت کنید، یعنی موقعی که شما سرمایه گذار نیستید این سرمایه شما نیست که دارد برای شما کار می کند بلکه این خود شما هستید که به خاطر کاری که انجام می دهید کسب درآمد می کنید،
وقتی این اتفاق می افتد طبیعتاً تایم پر است. مثلا وقتی مشاورین میگویند که شما در کنار کار خودتان، کار تجارت را هم شروع کنید، بعد کمکم با راهکاری که ما به شما می دهیم جلو بمی روید و به شما می گوییم که چگونه می توانید این کار را انجام دهید ولی میگویند نه ما دو شیفت کار می کنیم و تایم مان کلا پر است واصلا نمی توانیم وقتی بگذاریم که بخواهیم کار تجارت را انجام دهیم. این یکی از موارد جدی هست و افرادی که مشاغل استخدامی دارند حالا دولتی یا غیر دولتی، زیاد این مورد را مطرح می کنند.
آموزش و راهنما
بحث تجارت انگار برای یک عده خاصی است، یعنی مثلاً ما فکر می کنیم افرادی که دارند تجارت و صادرات میکنند یا یک سری آدم هایی هستند که به هر حال به قول ما آقازاده هستند یا اینکه این ها ثروت های میلیاردی خانوادگی داشتند که می توانند با این ثروت هایشان وارد بحث تجارت شوند ولی منی که مثلاً پدرم، کل خانواده ام یا حتی خودم کارمند هستم طبیعتاً بلد نیستم که بخواهم وارد بحث تجارت شوم، قوانین بازار و قوانین کار را بلد نیستم که چطور بتوانم خرید و فروش انجام، چطور باید با مشتری ارتباط بگیرم، اگر بخواهم صادرات کنم که دیگر خیلی فرق می کند.
جنسیت و سن و سال
افرادی که با آرا در ارتباط هستند، هم خانم ها و هم آقایان هستند که وارد می شوند و کار می کنند، از سن زیر ۲۰ سال بوده تا افراد بالای ۶۰ سال. وقتی که به برخی افراد گفته می شود که بیایید کار کنید خیلی ها واقعا فکر می کنند که دیر است و بعضی ها فکر می کنند که زود است، مثلا بعضی ها می گویند ما برای اینکه بخواهیم وارد صادرات شویم خیلی جوان هستیم و تجربه نداریم که بخواهیم وارد کار شدیم،
بعضی ها می گویند عمری از ما گذشته و دیگر نمی توانیم وارد کار جدید و چالشی شویم و برایمان سخت است. در حالی که در عمل افراد خیلی زیادی را داریم که این کار را تجربه کردند و در واقع بالای ۲۰۰۰ نفر شاید نزدیک به ۳۰۰۰ نفر که در آراد برندینگ با گروه سنی های مختلفی از زن و مرد دارند کار می کنند و نشان دادند که می شود و این یک صحبتی که در حد تئوری باشد نیست، صحبت ما این است که این اجرا و عملی شده و افراد مختلفی آمدند این را حس کردند و شما اولین نفر نیستید که بخواهید وارد این کار شوید.
حتی اگر یکسری افراد علاقه داشته باشند که حتما کسانی دیگری این ها را تست کرده باشند تا بعد آنها بخواهند وارد شوند، بارها و بارها در طول سال های متوالی این تست شده و امتحانش رو پس داده است.
شهر محل سکونت
آنهایی که در تهران هستند معمولا راحت تر می پذیرند یعنی کسانی که ساکن تهران هستند موقعی که بحث تجارت مطرح می شود شاید یک مقداری راحت تر از مشاورین می پذیرند ولی کسانی که در شهرهای کوچکتر هستند یک مقداری مقاومتشان بیشتر است و می گویند ما با توجه به اینکه دسترسی به پایتخت برایمان خیلی سخت ست.
یا در شهرمان اصلا محصول خاصی نیست که بخواهیم آن را بفروشیم و مطرح کنیم ولی دسترسی مشاورین به شما هم شاید سخت است. دلایل مختلفی می آورند که ما با توجه به محلی که داریم در آن زندگی می کنیم کار کردن برای ما سخت است و ما نمی توانیم به شیوه ای که شما می گویید وارد شویم.
تامین کننده و اعتبار
مشاورین توصیه می کنند که وارد تجارت شوید ولی شما بگویید مثلاً من تا دیروز کارمند بودم کالایی برای فروش ندارم، پولی ندارم که بخواهم کالا بخرم و بعد آن کالا را بفروشم خودم که کالایی ندارم هیچ، اعتباری هم ندارم در بازار هم نبودم که بخواهم در بین بازاری ها اعتبار داشته باشم که بازاری ها بخواهند به من کالایی بدهند و من بخواهم آن کالا را بفروشم. پس بنابراین من عملاً با توجه به اینکه سرمایه خاصی ندارم، اعتباری ندارم، تامین کننده ای نمی شناسم، خودم هم صاحب کالا نیستم پس من عملا نمی توانم این کار را انجام دهم.
سرمایه در بحث سرمایه شما اول باید بتوانید در آرادبرندینگ شروع به فعالیت و کار کنید به سرمایه خیلی زیادی هم نیاز ندارید. الان با فضایی که فراهم شده، افرادی که شش و هفت سال پیش شروع به کار کردند واقعا با سرمایه صفر شروع کردند.
[/av_notification] حالا آن موقع شرایط کار یک مقداری متفاوت بود الان هم اگر کسی بخواهد شروع کند با مثلاً حداقل ۵ میلیون تومان می تواند استارت بزند، هرچند ما نمی گوییم آنهایی که می توانند و توان بیشتری دارند بیایند با این مبلغ وارد کار کنند چون آورده شما در تعداد مشتری هایی که برای شما می آید و روی زمانی که شما نتیجه می گیرید تاثیر می گذارد. ولی در هر صورت شما برای اینکه بتوانید از سرمایه صفر برای خودتان کسب و کار تجاری آغاز کنید واقعاً راهی جز این نیست که بیایید با یک حداقل سرمایه وارد شوید. مثلاً شما بیایید با ۵ میلیون تومان وارد عرصه تجارت شوید اتفاقی که می افتد این است که برای شما برندسازی اتفاق می افتد، حالا شاید ضعیف تر از آن کسی باشید که با ۱۰۰ میلیون وارد کار شده است.
ولی این برند سازی باعث می شود که برای شما مشتری بیاید، شما شروع به تجارت در دنیای واقعی می کنید چون با این کار گوشی شما زنگ می خورد، مشتری با شما ارتباط می گیرد و وقتی پاسخ مشتری را می دهید و معامله می کنید، در نهایت سود نصیب شما می شود، این سودهایی که برای شما ایجاد می شود در طول زمان می تواند برای شما تبدیل به سرمایه هایی شود که حتی بتوانید زیر ساخت هایی که از آن برای کسب ثروت و تجارت استفاده می کنید برای خودتان بزرگتر کنید. یعنی واقعاً تنها راهش همین است وگرنه شما اگر در هر مسیر دیگری قدم بردارید طبیعتا اتفاق خاصی نمی افتد. همان مسیری که قبلا رفته اید و به همان نتیجه ای که رسیدید دوباره اگر همان را ادامه دهید باز به همان نتیجه می رسید و به نتیجه خاصی نمی رسید.
پشتیبانی مالی
اگر شما به روش سنتی کار و تجارت کنید باید اگر مثلا کسی از شما یک کانتینر بار بخواهد شما یک کانتینر بار بخرید بعد تحویل مشتری تان بدهید، این اتفاقی است که به صورت سنتی می افتد یعنی کسی بخواهد تجارت کند راه دیگری جز این داشته باشد. اما الان با توجه به روشی که دارد انجام می شود و کاری که شما در فضای امروزی می توانید انجام دهید، بحث برندسازی است که شما را می تواند از این پشتیبانی مالی بینیاز کند یعنی وقتی که شما برند می شوید دیگر نیازی نیست.
که خودتان یک سرمایه ای داشته باشید که بخواهید با آن سرمایه کالا را بخرید و در اختیار مشتری بگذارید. برند سازی باعث می شود که مشتریان به شما اعتماد کنند و به شما پول بدهند از آن طرف تامین کننده های شما هم به شما اعتماد می کنند. تامین کننده ها حاضر می شوند که وقتی شما برند شدید خیلی راحت کالای خودشان را در اختیار شما بگذارند که برای آن ها بفروشید، چون می بینند که شما برند شده اید و دیده می شوید، آنها هم می خواهند که محصولاتشان را بفروشند.
اتفاقی که برای خیلی از افراد در حوزه های مختلف افتاده است مثل مثلا فردی که در حوزه ایزوگام کار می کرد و از نقطه صفر کرد ولی وقتی که یک یا دو معامله را به خوبی انجام داد (خود شما اگر صاحب یک کارخانه ای باشید بعد ببینید فروشی که یک نفر انجام می دهد از مدیر فروش شما بیشتر است یعنی سودی که به شما می رساند از سودی که مدیر فروش شما، که از شما حقوق هم دریافت می کند بیشتر است، اگر شما باشید چه کار می کند؟
آیا امکاناتتان را در اختیار این فردی که اصلاً از شما حقوق هم نمی گیرد قرار نمی دهید که بتواند محصولات شما را بفروشد؟) اتفاقی که افتاد این است که نه یک کارخانه بلکه چند کارخانه در اختیار این فرد است که بتواند ایزوگام هایی که این ها تولید می کنند به عنوان محصول خودش به دیگران معرفی کند و خیلی راحت معامله کند و سودهای خیلی خوبی هم برای خودش ایجاد کند. در حالی که این فرد هیچ گونه سرمایه گذاری در این کسب و کار نکرده است و قبل از آن هم هیچ گونه آشنایی با ایزوگام نداشتند، فقط و فقط برندسازی این فضا را ایجاد کرد که هم مشتری ها سراغ این فرد آمدند و از او ایزوگام خواستند
و هم اینکه فروشنده ها، تامین کننده ها و تولید کننده ها وقتی دیدند که این فضا وجود دارد و این فرد این توان را برای فروش محصولش دارد تمام قوایشان را در اختیار این فرد گذاشتند که بتواند فروش بیشتری برای این تولید کننده ها به ارمغان بیاورد و این در عمل اتفاق افتاده است.
برندسازی یک بحثی است که به دنیای امروز ما مربوط می شود و باید این را جدی بگیرید و اگر کار برند سازی را برای تولیدی که دارید انجام می دهید، انجام دهید قطعاً فروشتان به بن بست مواجه نمی شود. در بحث شروع به کار شما هم همین مسئله وجود دارد که اگر شما به جای اینکه دغدغه تولید داشته باشید، کار برند سازی را انجام دهید، در این برند سازی هم مشتری هایتان سمت شما می آیند و از شما کالا می خواهند هم تامین کننده و تولید کننده ها سمت شما می آیند و از شما می خواهند که محصولشان را بفروشید، اتفاقی که بارها و بارها افتاده و تجربه شده است.
وقت و زمان
اکثرا می گویند تایم ما پر است، نمی توانیم یک باره بیاییم همچین ریسکی را انجام دهیم، یکباره بخواهیم کار و کسبی را که داریم کنار بگذاریم و وارد کسبی شویم که ممکن است ۲ یا ۳ ماه زمان ببرد تا ما بتوانیم به پول برسیم. مسئله ای که وجود دارد این است که مشاورین در بحث زمان اصلا به شما نمی گویند که کار قبلی تان را رها کنید، بلکه هر روز ۱ یا ۲ ساعت از تایم تان را به کار و روشی که مشاورین به شما توصیه می کنند انجام دهید، اختصاص دهید در همین یک تا دو ساعت، در واقع کار شما کم کم جلو می رود و شما پیشرفت کار و فروش هایتان را می بینید.
و بعد می توانید تصمیم نهایی را برای اینکه کدام شغل تان را می توانید ادامه دهید در پیش بگیرید. [av_notification title='' color='orange' border='dashed' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] یکی از دلایلی که باعث می شود کسانی که شغل قبلی شان را خیلی راحت کنار می گذارند و وارد بحث تجارت می شوند و خیلی موفق تر عمل می کنند این است که می دانند باید تلاش کنند. [/av_notification] کسی که مثلاً در ماه یک درآمدی دارد اگر مثلاً از یک جایی ۳ میلیون درآمد دارد، وقتی این درآمد هست، طبیعتاً شروع کردن و کار کردن تجارت اولش یک فضایی هست که شما با آن آشنایی ندارید،
می خواهید یک چیزهایی را یاد بگیرید، یک مقدار صبوری به خرج دهید، مشتری با شما ارتباط می گیرد و می خواهد از شما کالا بخرد، شما می خواهید کم کم یاد بگیرید که چطور با مشتری هایتان ارتباطات موثر تری برقرار کنید، می خواهید مثلاً کم کم یاد بگیرید با تامینکننده ای که قرار است کالا را به شما به صورت اعتباری بدهد چطوری صحبت کنید که راضی شود این کار را انجام دهد و بدون اینکه از شما پول بگیرد کالا را در اختیار شما قرار دهد. اوایل کار برای شما چالشی است یعنی چون شما قبلا تجربه نکردید و این کار را انجام ندادید یک مقداری برای شما چالشی است . ناخودآگاه ذهن به سمتی می رود که می گوید سراغ همان شغل قبلی بروم.
آموزش و راهنما
در بحث وقت و زمان شما کافی است روزی یک تا دو ساعت را در اختیار پیشنهادی که مشاورین به شما می دهند بگذارید که بتوانید از همین تایم کوتاه برای گسترش کسب و کارتان و افزایش درآمدتان استفاده کنید و واقعاً ببینید که می توانید از این مسیر برای خودتان ثروت کسب کنید و نیازی نیست که کسب و کارتان را رها کنید. چیزی که در مشاوره اغلب افراد می پرسند این است که مثلاً ما می خواهیم صادرات کنیم چطوری باید مثلاً بار را بفرستیم؟
چطور پول را تحویل بگیریم؟ مراحل گمرکی را بلد نیستیم؟ بعضی از اصطلاحات شاید به گوششان خورده باشد ولی می گویند این اصطلاح را اصلا نمیدانم یعنی چی، نمیدانم چطور این کار را باید انجام دهم. ما برای اینکه بتوانیم کار تجارت را پیش ببریم هیچ راهی جز این نداریم که به جای خواندن کتاب ها، اطلاعاتی که در اینترنت است و متاسفانه الان به خاطر شرایطی که در جامعه است، به خاطر اینکه جامعه با یک رکودی مواجه است، اکثر خانواده ها درگیر بیکاری و مشکلات ناشی از آن هستند.
خیلی ها دارند از این فضا استفاده کنند و می گویند شما این مبلغ را به من بدهید تا من به شما یاد بدهم که کارآفرین شوید یا با این مبلغ من به شما می گویم که چطور مثلاً فلان کسب و کار را راه بندازید و واقعا هیچ اتفاقی نمی افتد. اگر می خواهید واقعاً وارد بحث تجارت شوید به جای اینکه بخواهید نگران یک سری مباحث تئوری باشید بگذارید در عمل همانطور که رانندگی، شنا یا هر کار عملی دیگری یاد گرفتید، مشتری به شما زنگ بزند و از شما بخواهد که شما یک کالایی را به او تحویل دهید و بگذارید آن چالش را تجربه کنید، با مشتری صحبت کنید و ببینید این فرد برای اینکه این محصول را بخواهد از شما تحویل بگیرد.
واقعا چه دغدغه ای دارد. آیا دغدغه او بسته بندی است؟ دغدغه اش کیفیت بار است؟ مشتری که با شما تماس می گیرد معمولاً ممکن است از تجربیات قبلی اش بگوید مثلا به شما می گوید که من قبلا این محصول را خریدم، در صورتی که یک چیزی به من گفته بودند ولی یه چیز دیگه ای تحویلم داده اند یا مثلا قرار بود کیفیت A باشد ولی کیفیت آن C بود یا مثلاً قرار بود این جوری بسته بندی شود ولی الان یک طور دیگر بسته بندی شده است یا قرار بود یک روزه دستم برسد ولی یک هفته ای به دستم رسید. وقتی مشتری با شما صحبت می کند اگر شما خیلی راحت با او صحبت کنید یعنی دغدغه این را نداشته باشید.
که الان همین مشتری اول که به من زنگ زد من چطور از این پول بگیریم؟ نگران این چیزها نباشید و فقط گوش کنید ببینید مشتری تان چه می گوید و سعی کنید دغدغه هایش را درک کنید. وقتی شما با چند نفر صحبت می کنید ناخود آگاه هم آن بازاری را که دارید در آن کار می کنید و هیچ چیزی از آن نمی دانستید یعنی یک باره شما تصمیم گرفتید که در عرصه خرید و فروش یک محصول خاص وارد شوید، آمدید و شروع کردید، هیچی هم راجع به آن محصول نمی دانید و نه خودتان و نه پدر و مادرتان و حتی اجدادتان هیچکدام هم در آن محصول نبودند.
ولی وقتی شما با مشتری صحبت می کنید اطلاعاتی که به دست شما می رسد از مشتری هایی است که از سراسر کشور با شما تماس می گیرند و از اطلاعات آن کسی که دارد ۲۰ سال در حجره خودش دارد همان محصول را می فروشد، در مدت کوتاه مثلاً ۶ ماهه به جرأت می توانیم بگوییم که اطلاعات شما راجع به آن محصول و اتفاقاتی که در آن می افتد بیشتر است. چون آن کسی که در حجره خودش نشسته است طبیعتا مشتری هایی که دارد از محله خودش و نهایتا از شهر خودش هستند که با او ارتباط می گیرند و محصولش را خریداری می کنند ولی کسانی که با شما ارتباط می گیرند.
(موقعی که شما حتی دارید داخلی کار می کنید) از کل کشور هستند و با شما صحبت می کنند. شما یکباره می بینید که بعد از گذشت چند ماه تمام کسانی که در آن حوزه فعال هستند و دارند کار می کنند یعنی آنهایی که نفرات اصلی بازار هستند، هر کدامشان بالاخره یک بار با شما تماس گرفتند و شما در یک مدت کوتاه چند ماهه می بینید که با این تماس هایی که اتفاق افتاد واقعا بازار را می شناسید یعنی اطلاعاتی که شما از بازار دارید، تولید کننده آن محصول هم ندارد چون هر کسی که در آن حوزه فعال بوده با شما تماس گرفته و دغدغه اش را به شما گفته، به شما گفته که چه مشکلاتی برایش پیش آمده، چه مسائلی را تجربه کرده، چه انتظاراتی دارد.
و واقعاً شما بعد از چند ماه اگر صبوری کنید و عجله نکنید (برای اینکه من همان روز اول از مشتری می خواهم پول بگیرم و به ثروت برسم) می بینید که این اطلاعات برای شما مثل یک گنج عمل می کند و شما می توانید با اطلاعاتی که به دست آوردید مشتری های بعدی تان را به بهترین شکل ساپورت کنید و این تاثیر بسیار زیادی روی اعتمادسازی می گذارد. [av_notification title='' color='orange' border='' custom_bg='#444444' custom_font='#ffffff' size='large' icon_select='no' icon='ue800' font='entypo-fontello' admin_preview_bg=''] اینجا شاید چون تعداد زیاد است و نفرات جدید هم زیاد هستند سخت باشد. در دفتر مرکزی آراد جلساتی که در روزهای پنج شنبه تشکیل می شود شاید بیشتر از ۹۵ درصد آن ها دوستان قدیمی آرادی ها هستند که سال هاست دارند با آراد کار می کنند و می توانند به صورت زنده تجارب شان را در اختیار شما بگذارند. [/av_notification] هرچند که شما اگر وارد سایت آراد برندینگ شوید تجارب این افراد به صورت ضبط شده روی سایت است و می توانید ببینید که چطور هر کدام از این ها در حوزه های مختلف از نقطه صفر شروع کردند و الان با توجه به اینکه نسبت به زمانی که این افراد شروع به کار کردند امکانات خیلی بیشتر شده و شرایط خیلی مهیاتر است اگر شما وارد همین فضا شوید و کار کنید همان نتیجه را می توانید بگیرید.
تامین کننده و اعتبار
این هم یکی از مباحث اصلی است که خیلی از افراد مطرح می کنند ما این را همان برندسازی تعبیر کنیم ولی این که شما بخواهید برند شوید همانطور که گفته شد فقط این مشتریان نیستند که با شما ارتباط می گیرند موقعی که شما برند می شوید تامین کننده ها و تولید کننده هم با شما ارتباط می گیرند همانطور که گفته شد به شهرک صنعتی ها سر بزنید و ببینید که چه تعداد از تولید کننده ها با مشکل مواجه شدند. فردی بود که می گفت من سال ۸۴ تجهیزات مربوط به تولید ظروف گیاهی را وارد کشور می کردم که آن موقع ۸ میلیارد هزینه کرد.
بسیاری از تولید کننده های ما فکر می کنند وقتی محصولشان را تولید کنند خودش فروش می رود. حالا شما اگر تولیدکننده نیستید حداقل این است که به نفع شما است، شما می توانید از این فضا استفاده کنید و با توجه به اینکه تولیدکنندگان نمی آیند وارد عرصه جدی برای فروش محصولاتشان شوند، به خصوص در محصولات صادراتی فضا بسیار باز است.
بسیاری از محصولات در ایران تولید می شوند کیفیت محصولات را نگاه کنید بعد ببینید کارخانه هایی که دارند با این توان تولید می کنند واقعا چرا اینقدر مشکل دارند؟ خط تولید و ظرفیت های تولیدشان خوابیده یا با حداقل ظرفیت دارند کار می کنند، واقعاً چرا این اتفاق می افتد؟ بعد جالب است بدانید موقعی که این محصول را می خواهند وارد کشور کنند آمار را که می بینید متوجه می شوید که ما در این محصول تولید کننده بسیار خوبی هستیم، می توانیم محصول را در بازارهای جهانی عرضه کنیم
و حرفی برای گفتن داریم ولی چون مشتری های ما که در همسایگی ما هستند و در واقع مشتری های بالقوه ما هستند و می توانند این محصول را از ما خریداری کنند دارند این محصول را با هزینه های حمل و نقل خیلی زیاد از کشورهایی که محصولاتشان خیلی دورتر است تهیه می کنند و متاسفانه ما ایرانی ها فکر می کنیم که بحث کیفیت است واقعاً اینطور نیست. اولاً همه محصولاتی که در ایران تولید می شوند محصولات درجه پایین نیستند. خیلی راحت می توانند کالای آماده دیگری را در بازار عرضه کنند، بفروشند و از مزایای این تجارتی که راهاندازی می کنند هم خودشان بهره ببرند و هم یک رونقی برای جامعه ایجاد کنند.
اهمیت برندینگ در تجارت و صادرات
برند شدن یعنی دیده شدن، برند شدن شما در هر محصولی که دارید کار می کنید فرقی نمیکند که چه محصولی باشد یعنی دیده شدن و شناخته شدن شما. اگر شما پروسه برندسازی را برای کاری که دارید انجام می دهید طی کنید در این برندسازی که برای شما اتفاق می افتد اتفاقات خیلی خوبی می افتد. یکی از این اتفاقاتی که برای شما می افتد این است که محصولی که دارید می فروشید می توانید به قیمت خیلی خوبی بفروشید.
به عنوان مثال شما می خواهید گوشی بخرید ممکن است شما بخواهید گوشی از برند اپل، سامسونگ یا از برندهای متفرقه دیگر بخرید اگر شما می خواهید هزینه کنید برای اینکه یک محصول را خریداری کنید و واقعاً اعتقاد داشته باشید که مثلا گوشی هایی که اپل دارد تولید می کند همه شان از گوشی های سامسونگ بهتر هستند،
واقعا آیا این طوری است؟ یعنی مردم وقتی که پول می دهند برای اینکه گوشی اپل بخرند به این خاطر پول را می دهند که اپل گوشی بهتری است؟ می دانیم که خیلی از مواقع امکاناتش هم کمتر است، خیلی از وقتی شما وقتی دارید هزینه ای می کنید و یکی از گوشی های اپل را میخرید شاید با نصف آن هزینه بتوانید گوشی بهتری از برندهای دیگر را بگیرید، ولی چرا دیگران اپل را انتخاب می کنند؟ چون برند است.
وقتی شما برند می شوید هم حجم فروشتان بالا می رود، خیلی راحت تر می توانید بفروشید یعنی محصول شما را به جای اینکه بخواهید نگران این باشید که چه کسی قرار است بخرد، خود مردم مسابقه می گذارند که از شما بخرند و هم اینکه فروشتان را می توانید با قیمت خیلی بالاتری جلو ببرید و سودی که از شما فروشتان می کنید.
شاید چندین برابر هزینه های اولیه ای باشد که انجام دادید. و در حالت عادی یک تولیدی که برند نباشد نمی تواند با همچین قیمتی محصولش را بفروشد و یک نکته دیگر هم این است که شما خیلی راحت تر می فروشید یعنی موقعی که شما محصولتان را به عنوان یک برند در بازار عرضه می کنید دیگر دغدغه این را ندارید که بخواهید برای آن محصول بازاریابی کنید و بخواهید با دیگران صحبت کنید تا محصول شما را بخرند، خیلی راحت می توانید در بازار محصولاتتان را عرضه کنید و سود های خیلی خوبی را داشته باشید.
نقش اینترنت در برندینگ
در برندسازی کارهای مختلفی می تواند انجام دهید مثلاً در برندسازی یک نفر می گوید من می خواهم داخل کشور، برای خودم محصولی را که تولید میکنم برند کنم. مثلا بیلبورد اجاره می کند و برای اینکه بخواهد محصول خودش را به دیگران معرفی کند که از آن محصول استفاده کنند، یا تبلیغات تلویزیونی انجام می دهد.
روش های مختلفی را مردم برای برندسازی محصولاتشان انجام می دهند. وقتی شما یک بیلبورد را ماهانه اجاره می کنید یک مبلغ خیلی زیادی را پرداخت می کنید، آن را برای شما می گذارند و یک ماه بعد آن را پایین می آورند. شما در آن یک ماه هر چقدر که از آن مبلغ ممکن است ۱۵ میلیون یا ۲۰ میلیون هزینه کرده باشید.
(بسته به اینکه بیلبورد برای شما کجا نصب شده است، در تهران بوده یا در شهرستان، در اتوبان بوده یا جای دیگر) که بخواهد کار تبلیغاتی شما را انجام دهند بعد از یک ماه این را پایین می آورند و شما هر تعداد مشتری که داشتید تا آن روز داشتید بعد از آن شماره تماس شما در اختیار کسی نیست و هزینهای که کردید برای همان یک ماه بوده و تمام شده است. تبلیغات تلویزیونی رسانهای است و هزینه های بسیار بالایی دارد و هر کسی نمی تواند این هزینه ها را تقبل کند و پرداخت کند که بخواهد محصول خودش را برند کند و جلو ببرد.
اما یک بستری به نام اینترنت وجود دارد، اینترنت ارزان ترین و بهترین وسیله از هر زاویه ای که شما نگاه کنید برای برندسازی شما یک وسیله بی نظیری است. درک این موضوع چیزی است که خیلی از مردم هنوز آن را باور نکردند. چرا ما بعضی چیزها را که با چشمانمان می بینیم باز هم باور نمی کنیم. برای مثال اسنپ را می ببینید که چطور آمده و رشد کرده و کسانی که دارند در بازار به عنوان آژانس کار می کنند در کل شهرها فلج شدند.
یعنی از اثر حرکت اسنپ و به وجود آمدن و پیدایش آن می بینید که کسب و کار سنتی آژانس دچار مشکل شده است حداقل این را می بینیم. حالا اگر در عرصه تجارت وارد نشده باشیم نمی شود ایراد گرفت که در عرصه تجارت یک کسانی با استفاده از فضای اینترنت چه پول هایی در می آورند. هم اینکه ما درک کردیم که الان اینترنت چه مشاغلی را دارد ایجاد می کند و در بحث محصولاتی که مصرف کننده نهایی آن مردم هستند.
حالا چه خدماتی مثل اسنپ چه محصولاتی که شما دارید در بازار عرضه می کنید، از طریق فروشگاه های الکترونیکی دارد مصرف می شود. مردم الان مایحتاج سوپرمارکتی خودشان را هم از طریق اینترنت خرید می کنند، خیلی ها فعال هستند حتی در شهرهای کوچک محصولات سوپرمارکتی خودشان را از طریق اینترنت و یک اپلیکیشن عرضه دارند می کنند و رایگان درب منازل تحویل می دهند.
وقتی این ها را می بینیم باید کمی فکر کنیم آیا الان تاجری که می خواهد یک محصولی را در هم چنین شرایطی در همچین فضایی بخرد مثل مثلاً ۵۰ سال پیش تا اراده کرد آن را بخرد راه می افتد سوار هواپیما می شود و می رود یک کشور دیگر ببیند آن محصول را چه کسی دارد که آن را بخرد و این کار را انجام می دهد؟ یا نه گوشی اش را بر می دارد شروع می کند به سرچ کردن ببیند چه کسی محصول را دارد، با چه قیمتی می دهد، یک سری اطلاعات را می گیرد.
و حتی اگر بخواهد مراجعه کند و حضوری این محصول را بخرد اول مطمئن می شود که این محصول در دست کسی که ادعای آن را کرده، موجود است؟ با آن ارتباط می گیرد، نمونه اش را تحویل میگیرد، حالا بستگی دارد محصول چه باشد یک ارتباط اولیه می گیرد، آن محصول، مکانش و فردی که دارد آن را می فروشد پیدا می کند. وگرنه افرادی که اهل تهران هستند اگر بخواهند در بازار تهران یک محصول خاصی را خرید کنند که مایحتاج عادی شان نبوده واقعا شاید ندانند که کجای بازار تهران می توانند این محصول را خریداری کنند.
این فضای واقعاً متفاوتی است و باید باور کنیم تجاری که آنجا دارند کار می کنند دیگر به شیوه ثابت کار نمی کنند آنها دیگر هزینه های گزافی نمی کنند. اگر دقت کنیم استقبال از نمایشگاه هایی که در تهران برگزار می شوند در این چند سال اخیر به شدت افت کرده است. همیشه در تهران نمایشگاه های صنعتی که برگزار می شد استقبال خیلی خوبی می شد.
همه کسانی که در آن عرصه کار می کرند ممکن بود مثلا یک نمایشگاهی باشد که سالی یکبار برگزار می شود همه انرژی شان را می گذاشتند، یکی با غرفه کوچک، یکی با غرفه بزرگ، در این نمایشگاه ها شرکت می کردند برای اینکه محصول خودشان را معرفی کنند و چاره ای جز این نداشتند اگر نمی آمدند، رقبایشان می آمدند در آن نمایشگاه ها دیده می شدند و خیلی راحت محصولشان را می فروختند و بقیه جا می ماندند.
بنابراین یک جورهایی با هم رقابت می کردند تا محصولشان را در این نمایشگاه ها با غرفه های کوچک و بزرگ عرضه کنند و به مردم معرفی کنند. اما الان می بینیم که در سال های اخیر استقبال از این نمایشگاه ها خیلی کم شده، هزینه ها بسیار بالاست بازدهی بسیار پایین است و باعث شده که خیلی از تولید کننده ها به این نمایشگاه ها توجه خاصی نکنند.
ولی واقعا در دنیا مردم دیگر محصولشان را نمی فروشند؟ چرا می فروشند، ولی به روش های دیگری این کار را انجام می دهند، مسیرهای معرفی محصولشان را عوض کردند. شما می توانید از این فضا استفاده کنید، اگر باور کنید تجاری که الان دارند کار می کنند برای اینکه محصول را خریداری کنند، گوشی شان را بر می دارند و در اینترنت دنبال کسی که این محصول را بخواهد برایشان تامین کند می گردند، شاید با یک حساب دو دو تا چهار تا خیلی راحت به این نتیجه برسید که اگر من هم در این فضا باشم و آن تاجر بتواند من را پیدا کند، با من هم تماس می گیرد.