پیشتر گفتیم که برخی از کلمات در نظر همه انسان ها از یک معنا برخودارند مثلا وقتی می گوییم پراید سفید همه می دانند که منظور چیست و وقتی گفته می شود گل سرخ همه منظور را درک می کنند و زمانی که گفته می شود نمک و شکر همه مردم می دانند که مراد از آنها چیست چرا که اینگونه کلمات با چشم و گوش و زبان و بینی و لامسه حس می شوند و کسانی که قوای حسی پنچگانه شان سالم باشد درک نسبتا یکسانی از این کلمات دارند.
اما زمانی که گفته می شود موفقیت آیا همه یک تعریف از موفقیت دارند؟
یکی موفقیت را در ثروتمندشدن می داند.
یکی موفقیت را در مشهور شدن می داند.
یکی اگر زیاد لذت ببرد و در رفاه باشد خود را موفق می داند.
هر یک از مردم تعریفی از موفقیت دارد غیر از تعریفی که دیگران دارند.
به طور مثال شما یک خانواده را نظر بگیرید.
اگر از پدر خانواده بپرسید موفقیت چیست یک چیز می گوید.
از مادر بپرسید موفقیت چیست یک چیز دیگر می گوید.
از دختر و پسر خانواده بپرسید موفقیت چیست چیزهایی می گویند.
در بسیاری از این تعریف ها که از موفقیت می شود تناقض و اختلاف شدید وجود دارد.
منظور از اختلاف اینست که موفقیت پدر در گرو کارهاییست که موفقیت مادر را به خطر می اندازد و موفقیت مادر در قبال اعمالیست که موجب بهم ریختگی و آشفتگی زندگی پدر می گردد.
پس کلماتی مثل موفقیت و امثال آن مثل پراید و گل سرخ و نمک و شکر نیستند که ما تا آنها را بیان کردیم خیالمان جمع باشد که مخاطبمان از آنها همان را فهمید که ما منظورمان است و خواننده متن همان چیزی را درک کرد که مراد نویسنده است.
از اینرو لازم است تا اول موفقیت را معنا کنیم و درک واحد و یکسانی از این کلمه به دست آوریم سپس به این بپردازیم که آیا آرادی ها موفقند یا موفق نیستند و اگر موفق هستند میزان موفقیتشان تا چه اندازه است؟
ابتدا بیایید ببینیم ریشه کلمه موفقیت چیست و به چه کسی موفق می گویند؟
کلمه موفقیت از سه حرف و ف ق تشکیل می شود و کلماتی نظیر توفیق و موافق نیز از همین ریشه اند.
در حقیقت وفق دادن به معنای همسو شدن، سازگار شدن و مطابق گردیدن است.
وقتی شما به کسی می گویید که من با تو موافقم یعنی همسو شدم با آنچه تو می گویی.
موفق مفعول است و معنایش می شود همسو شده، سازگار شده، تطبیق داده شده.
حال با کمی فکر ساده معلوم می شود که اولین سوالی که باید درباره انسان موفق بپرسیم اینست که با چه چیزی یا چه کسی همسو شده است؟
و این همسو شدن را هر انسانی برای خودش تعریف می کند.
به طور مثال کسی هست که دوست دارد خودش را با قانون کشورش همسو کند و هدفش از زندگی همین است.
این انسان هر چقدر خود را با قانون همسوتر ببیند احساس موفقیت بیشتری در وجودش حس خواهد کرد.
پسری هست که همه هست و نیستش دختریست.
این پسر هر زمان که خود را همسوی با آن دختر ببیند احساس موفقیت، تمام وجودش را می گیرد و چون خود را همسو نبیند احساس شکست و افسردگی می کند.
جوانی هست که می خواهد با ثروتمندان پولی دنیا همسو و سازگار شود.
او هر چقدر به آنها نزدیک تر می شود احساس موفقیت بیشتری می کند.
اکثر بازیگران دلشان می خواهد با بازیگران نامدار جهانی همسو شوند و اگر برایشان فرصتی پیش بیاید که در فیلمی در کنار یکی از آنها همبازی شوند احساس موفقیت بزرگی خواهند داشت.
اغلب بازیکنان ورزشی دلشان می خواهد با بازیکنان بزرگ جهانی سازگار شوند و اگر برایشان شرایطی پیش بیاید که با آنها در یک تیم بازی کنند حس موفقیت عظیمی همه وجودشان را فرا خواهد گرفت.
پس می بینید که موفقیت در نظر هر یک از اینها معنایی کاملا متفاوت دارد و آنچه در نظر یکی موفقیت است در نظر دیگری موفقیت نیست.
شما اگر یک بازیکن فوتبال را ببرید و در فیلمی کنار یک بازیگر جهانی بازی دهید خیلی احساس موفقیت نمی کند و اگر یک بازیگر را ببرید و در تیم فوتبالی با بازیکنان جهانی همبازیش کنید حس موفقیت بالایی به او منتقل نکردید.
دلیل اینست که او خودش تعیین می کند که با چه کسی و چه چیزی همسو شود و از این همسویی حس خوب بگیرد.
از همین جا می دانیم که تعریف هر یک از ما از موفقیت با دیگری متفاوت است.
و اما اینکه نظر آراد درباره موفقیت چیست در قسمت های انتهایی همین متن به آن می پردازیم.
حال ابتدا بیاییم کمی درباره کلمه آرادی صحبت کنیم چرا که بعد می خواهیم به این نقطه برسیم که میزان موفقیت آرادی ها چقدر است؟
باز هم اختلاف نظر وجود دارد.
عده ای گمان می کنند هر کس که پولی به آراد داده و تجارتی را راه انداخته یک آرادیست.
ما چنین نظری را نداریم.
درست است که ورود به آراد مستلزم اینست که شخص قبول کند که پولی بپردازد و سپس تجارتی را مشخص کرده و شروع نماید اما هر کس که پول داد و تجارت را شروع کرد نمی شود بگوییم او یک آرادیست بلکه از نظر ما آرادی کسیست که شروطی را داشته باشد که از آن ها چهار شرط اصلیست که به بررسی آنها می پردازیم.
اول اینکه به مسیری که آراد به او می گوید اعتماد داشته باشد.
چگونه می توانیم کسی را که به ما اعتماد ندارد موفق کنیم و بالا ببریم؟
اکثر کسانی که حتی به آراد پول می دهند و تجارت را شروع می کنند با دید شک و تردید به او می نگرند و هنوز اعتماد نکرده اند و با آنکه با ما کار می کنند اما می گویند نمی دانیم آراد راست می گوید یا دروغ؟
نمی دانیم که خیرخواه است یا فریبکار؟
ما این دسته از افراد را فرصت می دهیم تا ما را بهتر بشناسند اما تا زمانی که نشناخته و اعتمادشان جلب نشده باشد آنها را آرادی نمی دانیم و تنها عضو آراد می دانیم و اگر موفق هم نشدند عیبی بر خودمان تلقی نمی کنیم.
مگر بالاتر از خدا داریم؟
اگر کسی به خداوند شک و تردید داشته باشد به نقطه بالایی می رسد؟
خداوند در کتابش می فرماید: سوره یونس آیه ۳۶
إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا
یقینا گمان بی نیاز نمی کند چیزی از حق را./
و خداوند کسانی که وجودهایشان از شک و تردید خالی نمی شود و هیچگاه به یقین، حقیقت را نمی یابند سرزنش می کند و آنان را قوم ظالم می خواند و به آتش سوزان جهنم وعده می دهد و می فرماید: سوره توبه آیه ۱۰۹ و ۱۱۰
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
لَا یَزَالُ بُنْیَانُهُمُ الَّذِی بَنَوْا رِیبَهً فِی قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
پس آیا کسی که بنیانش بر ترس از خدا و رضایت او تاسیس شده بهتر است یا کسی که بنیانش بر لبه پرتگاه سقوطی قرار گرفته که به زودی او را در قعر آتش جهنم می اندازد؟
و خداوند قوم ظالمان را هدایت نمی کند.
بنیان های آنان لحظه ای از شک و تردیدی که در قلب هایشان بنا شده خالی نمی گردد مگر آنکه قلب هایشان پاره پاره شود و خداوند دانا و حکیم است./
معاذ بن جبل که خود بعدها از دشمنان سرسخت علی امیرمومنان گردید می گوید از رسول خدا درباره معنی این آیه پرسیدم که منظور خدا از کسی که بنیانش از تقوای الهی و رضایت خداست کیست و مراد خدا از کسی که بنیانش در معرض سقوط در آتش جهنم است چه کسی می باشد و قوم ظالمان چه قومی هستند؟
رسول خدا به من فرمود: اما آنکس که بنیانش را خدا ستوده برادرم علی بن ابیطالب است و آنکس که خدا او را مذمت کرده کسیست که درباره علی ظلم کرده و حقش را غصب می نماید و مراد از قوم ظالمین همان هایی هستند که غاصبان حق علی را یاری می کنند.
سپس رسول خدا به من فرمود: ای معاذ مراقب باش که تو در زمره ظالمان نباشی./
و نیز رسول خدا فرمود: هر کس خدا را از روی شک بپرستد پرستشش هیچ نفعی برایش نخواهد داشت./
پس خدایی که ارحم الراحمین است و مهربانترین مهربانان و بخشنده ترین بخشندگان، با شک و تردید کسی را به جایگاه نیکویی نمی رساند در حالیکه آراد در مقابل رب العالمین ذره ی بی مقداری بیش نیست.
دومین شرطی که باید یک آرادی داشته باشد اینست که آراد را خیرخواه خود بداند و عقلش را از عقل خودش بالاتر دیده باشد.
چگونه ممکن است شما ما را خیرخواه خود ندانید سپس بتوانید بر روی آنچه به شما می گوییم گوش فرا دهید و یا با ما همسو شوید؟
وقتی ما را خیرخواه نمی دانید و گمان می کنید که ما این سخنان و آموزش ها را فقط برای نفع خود می زنیم بدیهیست که با سخنان ما تغییری به خود نمی دهید و چون تغییری نمی دهید خداوند نیز برایتان تغییری نخواهد داد چرا که فرموده: سوره رعد آیه ۱۱
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم
یقینا خداوند تغییر نمی دهد حال قومی را تا زمانی که ابتدا خودشان تغییری در وجودشان ایجاد کنند./
و اگر خیرخواه بداند اما عقل ما را از عقل خویش بالاتر نشناسد چون به او چیزی می گوییم که خلاف باورهای اوست در دلش می افتد آراد که از من عاقلتر نیست و من خود عاقلترم پس بر نظر خودم تکیه می کنم و نظر آراد را کنار می گذارم و یا نهایتش آنست که نظر ما را با نظر خودش در قیاس قرار می دهد و در اکثر مواقع نظر ما را بی ارزش خوانده و نظر خودش را بر می گزیند و می شود همانچه پیشتر بوده و اتفاقی تازه و نیکو برایش نمی افتد.
پس اگر می خواهد که با آراد به نقاط بالاتری برسد باید ما را خیرخواه خود بداند و عقل ما را لااقل به اندازه ذره ی اندکی از عقل خویش برتر تصور کند که چون در موضوعی با ما به اختلاف خورد با خود بگوید آراد بیشتر از من می فهمد پس لااقل سریع نظریاتش را کنار نگذارم و زود از استدلالاتش عبور نکنم چرا که او از من عاقلتر است.
و چه سخت است این شرط دوم برای کسانی که متکبرند.
شرط سوم اینست که به آنچه می گوییم عمل کند.
بودند و هستند کسانی که دو شرط قبلی را داشتند.
هم ما را قبول داشتند و هم خیرخواه و عاقل می دانستند اما در عمل به کارها به شیوه خود عمل می نمودند و زندگی خودشان را داشتند و کارهای خودشان را دنبال می کردند و عمل به دستورات و راهنمایی های آراد جزء دغدغه هایشان نبود و معلوم است که نمی توانیم چنین کسی را رشد دهیم.
آیا اگر پدری به فرزندش بگوید فلان کار را بکن و فرزند خلاف آن کار کند و رشد نکند ایراد را بر پدر می گذارید؟
چه بد حکم می کنید.
چند روز پیش شخصی آمد و گفت من چند نفر را به آراد معرفی کردم و هیچ یک موفق نشده اند.
گفتیم فلانی، آیا بارها نشنیده ای که آراد موفقیت را در گرو خواست خدا می داند و خداوند با دوست داشتن دشمنانش توفیق خیر را از بنده اش دور می کند؟
آیا این چند نفر که می گویی بیزار شدند از کسانی که گفتیم دشمن خدا هستند و یا اینکه همچون گذشته عاشقانه او را دوست می دارند؟
گفت خب آراد می گوید دشمن خدا هستند و آنها می گویند دوست خدا هستند.
گفتیم پس وقتی شما فکر و نظر و راه خودتان را درست می دانید و بر مسیر خودتان حرکت می کنید چرا انتظار موفق شدن را از ما دارید؟
بروید از همان هایی که می گویید خیلی ماهند و خیلی گل هستند و خیلی باارزشند و نزد خداوند شریفند طلب پول و ثروت کنید؟
مگر خدای شما و آنها همانطور که صاحب آخرت است صاحب دنیا نیست؟
پس دنیایتان را از آنها بخواهید همانگونه که آخرتتان را در گرو دوستی آنها می بینید./
ما در آراد از شما عمل هایی می خواهیم.
بخشی از آن اعمال مربوط به قلب است.
یعنی قلبتان باید کسانی را دوست داشته باشد و از کسانی بیزار باشد چرا که یکی از کارهای قلب دوست داشتن و بیزار شدن است.
قلبتان باید از بعضی کارها بدش بیاید و از بعضی کارها خوشش بیاید همانگونه که خداوند برخی کارها را دوست داشتنی و برخی را زشت خوانده است.
بخشی از عمل هایی که از شما می خواهیم مربوط به عقل است.
یعنی می خواهیم وقت های بیشتری بر روی تفکر بگذارید.
با متن های سایت، سخنرانی اساتید، کلاس های آموزشی انس و الفت بیشتری برقرار کنید و بر روی اینها فکر کنید چرا که فکر کردن عقل را بالا می برد.
اما چه انتظاری هست از کسی که خودش می گوید من یک سال است که حرف های آراد را گوش نداده ام و بعد در جایی دیگر شاکی می شود از اینکه چرا موفق نشده ام؟
تو نیامدی تا سخنان ما را بشنوی و چون نشنیدی یقینا عملی هم نکردی.
چگونه انتظار داری بدون عمل به سخنان ما تو را رشد دهیم؟
چگونه فکرت اینچنین نظری می دهد؟
بخشی از عمل ها مربوط به زبان است.
ما بارها از شما خواستیم که زبانتان به تمجید از ناپاکی و ناپاکان نچرخد.
سخنان بیهوده و بی ارزش از زبانتان خارج نشود.
آنچه نفع دنیا و آخرت برایتان به همراه ندارد نگویید.
کسی که حتی در عبادت روزانه اش و یا انتهای آن، زبانش را با کلماتی به حرکت در می آورد که خدا را به خشم می اندازد چگونه از آراد انتظار دارد تا تقدیر خدا را درباره او که مستحق ذلت و حقارت است بچرخاند و خوشبختش کند؟
بخشی از عمل ها مربوط به دست و پاست و بخشی مربوط به برخورد با دیگران و چیزهای دیگری که فرصت جداگانه ای می طلبد تا بیان گردد.
پس کسی که به گفته های ما عمل نکند را نمی توان آرادی دانست.
اگر این شخص بیچاره و بدبخت هم شود بیچارگی اش به آراد نسبت داده نمی شود چرا که او در عملش راهی غیر آراد رفته و بدبخت شدنش دلیلی بر تایید آراد است نه بر رد آراد.
ما از پولدار نشدن کسانی که به سخنان ما عمل نمی کنند نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه خوشحال هم می شویم چرا که اگر عامل به حرف ما و آنکس که عمل نکرده هر دو پولدار شوند پس معلوم می شود آنچه ما دستور به عمل به آن می دهیم مشتی سخنان بی ارزش است.
اما چون آنکس که عمل نکرده در سختی بماند و آنکس که عمل کرده رشد کند معلوم می شود سخنان آراد گنجی بود که تنها به عاملان آن می رسد.
کسی که به این سه شرط بیان شده عمل کند رشدش را در وجود خودش می بیند و بالا رفتنش را با چشمانش مشاهده می کند اما باز هم ما او را آرادی نمی دانیم تا شرط چهارم را به اجرا رساند.
و شرط چهارم ما اینست که در مقابل آراد و نیز اعضای آراد خود را مسئول بداند.
اینگونه نباشد که فقط آراد او را رشد دهد بلکه او نیز در حضور آراد و مسئولانش و نیز در غیاب آنها از آراد دفاع کند و چون یک عضو آراد در سختی افتاد به اندازه توانش بار او را بردارد و نسبت به رفع مشکلات دوستان همراهش در آراد دغدغه داشته باشد.
اینطور نباشد که چون وضع خودش خوب شد نه به فکر آراد باشد و نه به فکر آرادی ها.
طبیعتا همه آرادی ها در این مسیر یکسان نیستند همانگونه که خداوند بهره یکسانی از عقل و هوش و بیان به همگان نداده پس لازم است تا قوی تر دست ضعیف تر بگیرد.
همانگونه که وجود آراد برایش خیر داشته این خیر را گسترش دهد و بخیل نباشد.
باید از رشد کردن و بزرگ شدن آراد خوشحال گردد و در این راه خودش نیز قدم بردارد همانگونه که آراد در رشد دادن و بزرگ کردن او قدم برداشته است.
زیاد دیدیم کسانی که سه شرط اول را داشته اند و پولدارتر هم شده اند اما شرط چهارم را عمل نکردند.
این ها در نظر ما بی مرام هایی هستند که تنها از وجود دیگران در پی نفع خود می باشند و از وجودشان نفعی به دیگران نمی رسد.
پشیمان نیستیم که چرا آنها را رشد داده ایم چرا که پروردگارمان به جای آنچه آنان می خواستند در حق ما نیکی کنند بیشترش را کرده اما امیدی نیز از آنها نداریم که یارمان باشند تا در روزهای سخت بر روی آنان حسابی باز کنیم.
اینها همه مقدمه بود تا به سوالی که در عنوان متن نوشتیم پاسخ داده شود.
حال که آرادی ها را شناختید باید معنای آراد را هم از موفقیت بدانید.
گفتیم که موفقیت یعنی همسو شدن.
همسو شدن با چه کسی یا چه چیزی؟
به اینجا که می رسیم نظرات گوناگون می شود.
ما با نظرات دیگران و تعریفشان از موفقیت کاری نداریم.
ما اکثر ثروتمندان دنیا و بازیگران و بازیکنان و خوانندگان و خیلی های دیگر که عوام مردم آنها را موفق می دانند نه تنها موفق نمی دانیم بلکه آنها را در زمره بدبخت ترین مخلوقات خدا می شماریم و این حرف را از خودمان نمی گوییم بلکه کلام خدا دلیل ماست.
خداوند آنان را در کتابش رسوا نموده و بی ارزش بودنشان را به ما گوشزد کرده و درباره شان فرموده: سوره کهف آیه ۱۰۳ تا ۱۰۵
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا
أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا
بگو آیا خبر دهیم شما را به زیانکارترین عمل کنندگان؟
همان کسانی که سعی و تلاششان در زندگی دنیا، آنها را گمراه کرد و خودشان می پندارند که ساخته های بسیار نیکویی دارند.
اینان کسانی هستند که به فرستاده های پروردگارشان پشت کردند و نیز به ملاقات با او، پس اعمالشان نابود شد از اینرو روز قیامت برای آنان وزن و ارزشی پابرجا نخواهد بود./
اینان همان هایی بودند که تمام همتشان صرف آبادانی دنیای مردم شد و خواستند تا در دنیا کارهای خوبی برای مردم بکنند و به نظر خودشان آثار ماندگار و نیکویی برای بشریت بر جا گذاشتند و در قبالش مردم را از یاد آخرت و فرستادگان خدا دور کردند.
از بس خودنمایی و ریاکاری نمودند که مردم نور فرستادگان خدا را کم پنداشتند یا ندیدند و آنقدر نوشتند تا نوشته های خدا و رسولانش دیگر خوانده نشد.
در نظر ما اینها موفق نیستند و بدبختند.
در نگاه ما موفق کسیست که خود را با پروردگار عالم همسو کرده باشد.
هر چقدر اعمال و رفتارش با کتاب خدا همسوتر باشد موفق تر است.
خداوند در کتابش درباره گروه زیادی از مردم می فرماید: سوره بقره آیه ۲۰۰
فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ
پس از مردم کسانی هستند که می گویند ای پروردگار ما، به ما از دنیا بده و برای آنها از آخرت بهره ای نیست./
یعنی کسانی هستند که همه تمناهای قلبی شان دنیاییست و هیچ چیزی از آخرت نمی خواهند.
پوست زیبا می خواهند.
لباس شیک می خواهند.
غذای لذیذ می خواهند.
پول زیاد می خواهند.
کار باکلاس می خواهند.
همسر زیبا می خواهند.
خانه بزرگ می خواهند.
هر چه می خواهند از دنیاست و از آخرت بهره ای ندارند چرا که خودشان هم نخواسته اند.
و گروه دیگری هستند که هم از دنیا می خواهند و هم از آخرت اما دنیا را بیشتر می خواهند و بیشتر دوست دارند.
خواسته های دنیایی شان افزون تر است از خواسته های آخرتی شان.
خواهش های دنیایی شان قلبی تر است از خواهش های آخرتی شان.
و خداوند این ها را نیز در زمره کافران خوانده و فرموده: سوره ابراهیم آیه ۲ و ۳
وَ وَیْلٌ لِلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ
الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا عَلَى الْآخِرَهِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ
و وای بر کافران از عذاب شدید
همان هایی که زندگی دنیا را بیشتر دوست دارند از آخرت و مانع می شوند از راه خدا و آنکس را که دارای اعوجاج و نقص است به جای راه خدا می نشانند.
آنان در گمراهی دوری هستند./
و تنها دسته ای هستنند که آخرت در نظرشان برتر است از دنیا و خداوند آنان را در کتابش تمجید نموده و درباره شان فرموده: سوره بقره آیه ۲۰۱ و ۲۰۲
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ
أُولَئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا ۚ
و از مردم کسانی هستند که می گویند ای پروردگار ما، به ما در دنیا از خوبی ها بده و در آخرت از خوبی ها بده و ما را در دنیا و آخرت از عذاب آتش محفوظ نگه دار.
اینانند کسانی که برایشان نصیبیست از آنچه کسب کرده اند./
امام رضا علیه السلام در میان مردم مرو فرمودند:
ای مردم
آنچه از دنیایتان بکاهد و بر آخرتتان بیافزاید برای شما بهتر است از آنچه از آخرتتان بکاهد و بر دنیایتان بیافزاید./
پس در نظر خدا موفق کسیست که هم دنیا را داشته باشد و هم آخرت را و هم از آتش های دنیا بر کنار باشد و هم از آتش های آخرت.
رسول خدا فرمود: کسی که در دنیا معاش ندارد معادی نیز برایش نخواهد بود./
پس خداوند دنیا و آخرت را با هم پیوسته کرده و سعادت در آنها مدیون یکدیگر قرار داده چرا که اگر فقط قصدش دنیا بود آخرت را خلق نمی کرد و دنیا را باقی قرار می داد و بر این کار توانا بود.
و اگر فقط قصدش آخرت بود دنیایی نمی آفرید و مستقیم مردم را در آخرت به آنجایی که پیشتر درباره هر یک از مخلوقاتش می دانست می برد و بر این کار نیز توانا بود و کسی در هر حالتی توان اعتراضی بر او نداشت.
لکن آخرت را پشت دنیا آفرید تا پیش نیاز بودن دنیا را بر آخرت به مخلوقاتش بفهماند و آخرت را باقی و دنیا را فانی قرار داد تا ارزشمندتر بودن آخرت را نسبت به دنیا نشان دهد.
پس کسی که مقدمه را خوب درک نکند به انتهای خوبی نخواهد رسید و کسی که مقدمه را دریابد و همه همتش در مقدمه بماند به جایگاه دائمی خوبی نخواهد رسید مانند کسیست که ابتدای فیلمی را با دقت نبیند چگونه انتهایش را به درستی درک خواهد کرد و یا کسی که آنچنان غرق ابتدای فیلم شود که از توجه به ادامه و انتهایش غافل گردد.
حال که با دیدگاه ما درباره موفقیت و آرادی بودن آشنا شدید خودتان می توانید به سوالی که پرسیدیم پاسخ دهید.
در احوالات خودتان نظر کنید و ببینید هر چقدر شروط آرادی بودن در شما قوی تر شد آیا در دنیا و آخرتتان رشد کردید یا نکردید؟
آیا پایبندی بیشتر به آرادی بودن شما را با کتاب خدا همسو تر کرد؟
اگر هر چقدر با ما بیشتر انس گرفتید به کتاب خدا نزدیک تر شده باشید پس ما در رسالت خویش موفق تر بوده ایم.
و چگونه می توان کسی را که به کتاب خدا نزدیک تر شده از نظر موفقیت کم شمرد در حالیکه خداوند او را بزرگ دانسته و کسی که نزدیک شدگان به خدا را کم می پندارند باید بر روی عقل خودشان بیشتر خرده بگیرند.
منتظر نظرات شما هستیم تا در این باره به ما بگویید که چقدر خود را با این توضیحات که دادیم موفق تر حس می کنید؟