منظور از خودساختگی انسان چیست + فیلم
خودساختگی انسان به این معنا نیست که فقط از نظر مالی یا مکانی استقلال یافته و به تنهایی از پس کارهایش بر بیاید بلکه در اصل معنایش این است که در خودش تفکر کرده و عیب هایش را پیدا و درصدد اصلاح بربیاید.
خودساختگی
اما اکثر مردم را می بینید که نه پند دهنده ای از بیرون دارند، یعنی اگر کسی باشد و جایی بخواهد موعظه کند و پند بدهد، خیلی این شخص شنیده نمی شود.
کسی حرف او را گوش نمی دهد، حتی در خانه خودش هم اگر مادرش به خواهد موعظش کند، خیلی دوست ندارد و دلش نمیخواهد نصیحتش کنند، می گوید: مادر بنظرت هوا امروز خیلی گرم نشده؟ یعنی می خواهد حرف را عوض کند، چرا؟ چون پند شنیدن بر نفس خیلی سنگین است.
موعظه شدن خیلی سنگین می آید، این است که نه پند دهنده ای را در بیرون برای خودش باقی میگذارد و خودش هم که از درون خودش را موعظه نمی کند، و اینکه در طول روز اعمال خودش را سبک و سنگین کند و بداند که در طول روز چه کارهایی را درست و چه اعمالی را اشتباه انجام داده تا آنها را اصلاح کند، آن هم که متاسفانه وجود ندارد و همچین کاری نمی کند.
تمرکز بر روی زندگی خود
این ها مانند چهار پایان هستند، مانند گاو، چرا؟ چون شما تا حالا دیده اید که کسی یک گاو را موعظه کند؟ آیا کسی الاغی را مورد پند قرار میدهد؟ یا دیده اید که مثلا یک خری یک گوشه بایستد و متفکر شود و مثلا در اعماق رفتار خودش، مثلا فردا بخواهد لگد بزند و دیگر نزند؟
اینها در چهارپایان دیده نمی شود، اما انسان قرار بود به این نقطه ها برسد این است ک توصیه مهم من در این جلسه این است که عزیزان خیلی درگیر این و آن نشوید، حالا دختر خاله چیکار کرد و فلان پسر خاله چیکار کرد اصلا مهم نیست .
امام صادق فرمودند: اکثر مردم را که نظر کنی و در کارهای آنان دقیق شوی هیچ خیر و سودی برای تو ندارند. زندگیشان را اگر از اول تا به آخر بنشینی و مورد مطالعه قرار بدهی خیلی چیزی گیرت نمی آید .چرا؟ چون این شخص تماما درگیر کار های بیهوده و بی فایده است.
عبرت گرفتن از گمراهی دیگران
اکثریت مردم به این شکل زندگی می کنند که اگر زندگی چنین افرادی را به یک فیلم تبدیل کرد شاید بشود از آن پندی گرفت. امام فرمود مگر آن که گمراهی شان را ببینید و ثمره گمراهی شان را که چگونه هلاک شدند.
یعنی تنها نکته ای که در مطالعه زندگی اینجور افراد وجود دارد، این است که ببینید گمراه شدند و ثمره این گمراهی این است که آنها را به هلاکت می رساند.
تنها نکته ای که دارد همین است. هیچ نکته و پند و موعظه دیگهری ندارد. شما با خیلی از اقوام و دوستان ساعت ها و سال ها بنشینید و هم کلام بشوید و از اثر هم کلامی با این ها خیلی رشدی برای شما حاصل نمیشود، جز اینکه بدتر هم می شوید و عقبگرد میکنید.
کمی به خودمان بیندیشیم
پس بیاییم یک ذره از این خصلت دست برداریم، که بخواهیم دیگران را تغییر دهیم، یا اینکه از خودمان غافل شویم. خداوند می فرماید: ای پیغمبر خیلی از این ها میخواهند هدایت کنند، کسانی را که خدا آن ها را گمراه کرده، آیا کسی که خدا گمراهش کرده است تو می خواهی او را هدایت کنی؟ برای خیلی از این ها چراغی برای هدایت و هیچ انگیزه ای برای بزرگ شدن وجود ندارد، در نتیجه پرداختن به این ها فقط بطالت ایام است.
یک ذره در گذشته خودتان دقیق بشوید که چه بسیار پندها که به خیلی ها داده اید آیا اثری کرد؟ چه بسیار وقت ها که برای موعظه ها گذاشتید آیا تغییری در مردم دیدید؟
حالا اگر بخش زیادی از این را برای خودتان صرف می کردید و کمترش را برای دیگران می گذاشتید، آن موقع چه می شد؟ خودتان رشد می کردید، خودتان جلو می رفتید، اگر ما خیلی تغییراتمان در سال های مختلف مشهود بود آنهایی که کنار ما هستند مشاهده کرده اند، عمده دلیلش این است که شبانه روزمان را از پرداختن به دیگران کم شده، نمی گویم صفر شده، بعضی وقت ها لازمه چیزهایی را از حق و باطل بدانیم.
اما بیشتر یقه خودمان را گرفتیم، به کار های خودمان دقیق شدیم، هر وقت به این نتیجه رسیدید که دلیل این کوتاهی، مثلا خیانت فلان شخص است خندیدید، طبیعی است ، دیدن خیانت و دروغ و حقه بازی و دغل از سمت مردم، یک امر طبیعی شده و ما زیاد دیدیم و هرکسی که با عمده ای از مردم در ارتباط باشد، این دروغگویی را از مردم می بیند.
ناسپاس نباشیم
ناسپاسی که خداوند می گوید که اکثر مردم ناسپاس اند، این ناسپاسی را کسی که با مردم دمخور باشد می بیند، می بیند که خیلی برایش قدم برمیداری اما شکری ازش بیرون نمی آید. نه قلبی نه زبانی نه عملی، هیچ شکری از این شخص بیرون نمی آید، پس عجالتا یقه خودمان را بچسبیم.
دنیایی وجود دارد برای این که خودمان رشد کنیم، وقت نیست برای دیگران، وقت نیست که اگر وقت بود بله. این است که من شخصا خودم و همچنین خیلی از دوستان خودم، از اخباری که بعضا پیش می آید بی اطلاع هستیم، فلان شخص چیکار کرد فلان چی چیکار کرد، چون انقدر خبر در این نظام هستی وجود دارد که اگر بنای خودت را بر دیگران بگذاری، روز و شبت می شود، و تو هنوز به کار های خودت هم نرسیده ای.
اتلاف وقت
اینهایی که خیلی در اینستاگرام مشغول اند می توانند شهادت بدهند که ۶یا7ساعت می توانی در طول شبانه روز در این شبکه باشی و همینجوری خبر جدید منتشر می شود
.حالا جهان دارد ثانیه به ثانیه اطلاعات جذاب و جدید تولید میکند و تو می توانی ساعت ها دمخور این اطلاعات جدید و جذاب باشی و حتی لذت ببری و خسته هم نشوی .اما نفعش برای تو چیست؟
برای تو می خواهد چه حادثه ای را رقم بزند.برید به کسانی که سالها عمرشان را در این راه هدر دادند نگاه کنید به کجا رسیدند؟ کسانی که سالها پای خبرها نشستند، پای این که این چکار کرد آن چکار کرد، آن کجا رفت این کجا رفت مشغول شدند. ببین اینان به کجا رسیدن اما آنهایی که به خودشان پرداختند و یقه خودشان را چسبیدند و خرابی های خودشان را اصلاح کردن دآنها را نگاه کنید.
بیشتر مردم را نگاه می کنید دایره المعارف هایی هستند که درباره همه چیز اطلاع دارند، خودم را نگاه می کنم می بینم هیچ چیزی نمیدانم ولی بقیه همه آن چیز ها را میدانند. خیلی از خبرها که به ما می رسد از این قشر افراد به ما می رسد.
مثلا یه جایی به گوش ما می خورد. خب اینها را نگاه کنید، نکته اول و درس اول این جلسه ما همین باشد، تا اینجای صحبت فکر کنم ثمره ی خوبی گرفتهاید که یه خورده از دیگران خارج بشویم و به خودمان مشغول بشویم.
این خودسازی و کارکردن بر روی خود باعث رشد دادن می شود.
از موسی بن جعفر (ع) سوال شد ک برای مومنی که قصد دارد خودش را به خدا نزدیک کند اوقات شبانه روزش را به چه حالتی مشغول باشد؟ چرا این مسئله را مطرح کردند؟ چون وقتی انسان می خواهد به خودش بپردازد اینجا با یک آفت مواجه می شود، یعنی در حقیقت این مسئله آفت است. این را از حاضرین میخواهم سوال کنم، کسی هست که میخواهد به خودش مشغول شود و در امور خودش دقیق شود؟ این دقیق شدن در امور خود ، انسان را درگیر آفتی میکند این آفت چیست؟ انسان اگر به خودش دقیق بشود نه تنها خود پسند نمی شود بلکه دنیایی از ایرادها را پیدا میکند و تکبرش پایین می آید.
سردرگمی
اکثر کسانی ک هبه خودشان مغرور هستند، به خاطر این است که خودشان را فراموش کردند .یه خورده در اعمال خودشان دقیق شود، می فهمند هیچی نیست.اصلاح کردن خود باعث در خود فرو رفتن و نشستن و فکر کردن به خودش این را دچار آفتی میکند .
نه جوابش سردرگمی نیست .چون انسان اگر در جاده غلطی باشد خودش همینجوری میرود .ولی اگر در این جاده سردرگم بشود باز بهتر است چون توقف میکند .توقف در راه باطل بهتر از آن هست که در آن راه حرکت کنی.پس این سردرگمی هم خوب است، قومی بودند در زمان موسی (ع) که خدا این ها را سرگردان کرد، آنهایی بودند ک هخدا این ها را در زمین سرگردان کرد.سردرگمی هم خوب است، وقتی انسان می خواهد در راه غلط باشد.
در هیچ چیز نباید زیاده روی کرد
آفت بعدی، این است ک طعمه وسوسه های شیطان میشود .چه چیزی باعث این وسوسه می شود؟ چون انسانی که می خواهد اصلاح کند یک حرکتی انجام می دهد.
خداوند فرمود کسی که در خودش تفکر کند و عزم تغییر داشته باشد خدا به او این عزم و اراده را می دهد. تنها کسی که به امور خودش مشغول می شود اولین اتفاقی که می بیند چون ایراد را در خودش زیاد پیدا می کند می فهمد که برای اصلاح نیاز به دنیایی کار دارد.
این است که در این پرداختن دچار عارضه ای بنام تنهایی می شود .چون به اکثر مردم نگاه می کند می بیند. این بیچاره در این تنهایی خودش غرق می شود .این است که گاهی پدر و مادر ها که پیرتر هستند و بچه های جوانی که دارند غرق در دین و مذهب می شوند، موعظه ای که می دهند این است که می گویند، پسر خیلی غرق نشو .چرا؟ چون دیوانه و افسرده می شوی. اکثر کسانی ک میروند و غرق در دین می شوند افسرده می شوند .این به خاطر این است که راه رفتن در دین را درست پیدا نکردند، راه اصلاح نفس را درست پیدا نکردند.
خداوند به پیغمبر می فرماید: ندیده ای کسانی را که بنا گذاشتن نفس های خودشان را تزکیه کنند اما گمراه تر شدند؟ بنا داشت آدم پاکی شود و با این نیت شروع کرد اما آدم کثیف تری شد.
این جور نمونه ها توی جامعه زیاد می بینیم. این که بسیاری از سر به سجده ها دغل بازتر شدن. چرا؟ این که از اول به قصد بندگی آمده بود.
خود شیطان می گوید اینجور نبود؟ در یک سجده اش۴۰۰۰سال عبادت بود .یعنی این همه بندگی کردن آخر آن را از دکان شیطان در آورد و بسیاری اثرات مذهبی دیده می شود که گمراه تر می شوند از بی دین ها فرمود زمانی که امام زمان می آید، بزرگترین مخالفانش مذهبی های زمان خودش هستند، چرا که آنها قرآن را به گونه ای غیر ازآن گونه که امامشان دستور داده بود فهمیدند .در قرآن آیاتش را یک جور دیگری فهمید، امام زمان می آید و جور دیگری می گوید جاهلیتی عظیم تر از جاهلیت زمان رسول خدا، چرا که انها نمی دانستند و اینها با کتاب خدا بر علیه او می ایستند.
آفت و عارضه اصلاح کردن نفس تنها شدن است .این است که امیرالمومنین فرمود: آن کسی که تنها می شود، طعمه شیطان است .
اگر کسی بخواهد خودش را اصلاح کند با دیدن عیب های خودش جان بیشتر و انگیزه بیشتری می گیرد تا خودش را اصلاح کند به ایراد هایش پی می برد و می فهمد به راهنما نیاز دارد.
خدا میفرماید: از رحمت خدا ناامید نمی شوید مگر کافر باشید، یعنی کسی که فقط پشت کرده است نا امیدی به سراغش می آید و آن شخصی که پشت نکرده است ناامید نمی شود.
انسان خودساخته به معنی شخصیه که درصدد حقیقت دادن به تواناییهای خودشونن
انسان خودساخته درک کارآمد تری از واقعیت داره و با اون احساس راحتی بیشتری میکنه
اون قادره خوب و بد و بالا و پایینها رو بپذیره و تفاوت اونرو تشخیص بده
انسان خودساخته واقعیت رو همانطور که هست میبینه و مسئولیت اونرو نیز به گردن میگیره
انسان خودساخته نسبت به همه مردم احساس داره
از آدمهایی که در اطرافشان وجود داره آگاهند و نسبت به اونها حساسن
انسان خودساخته در کارهای خود سادگی طبیعیت و فوریت داره
انسان های خودساخته همیشه تجربیاتی دارن که باعث میشه احساس شناور بودن به اونها دست بده خودشونو هماهنگ با دنیای اطرافشان میبینن و تصور میکنن که در یک برهه از زمان بخشی از واقعیتی متفاوت هستن
این افراد آنطور که دیگران تصور میکنن معلق نیستن
آنها قادرند هر کاری رو که به نظرشان خوب و طبیعی میرسد انجام دهن و دلیلش هم خیلی سادست چون احساس خوبی نسبت به اون کار دارن
سعی نمیکنن دیگران رو آزار بدن و برای خوبیها ارزش و احترام قائلن
انسان خودساخته کسیه که شدیداً روی مشکلات خارج از خودش تمرکز میکنه
او درگیر مشکلات دیگران و مشکات جامعست و برای تسهیل اون مشکلات تلاش میکنه
با وجود همه دغدغههای او برای جامعه انسان خودساخته نیاز داره با خود تنها باشده
او از زمانهایی که به تنهایی غرق در تفکر و تعمق میشه لذت میبره و دوست نداره همیشه مردم در اطرافش باشند
فقط با چند نفر از نزدیکانه و لزومی هم نمیبینه که همیشه با اونها در ارتباط باشه
حضور اونها به تنهایی کافیه
انسان خودساخته قادره به تنهایی تصمیم بگیره و به تنهایی کارهایش رو انجام بده او به خودش اطمینان و اعتماد کامل داره
انسان خودساخته از سادهترین و طبیعیترین چیزها احساس لذت میکنه
غروب آفتاب همیشه برای او زیباست به همینخاطر همیشه به تماشای اون میره
هنوز هم از انجام بازیهای دوران کودکی خود لذت میبره
این انسان ها ارتباطات میان فردی عمیقتر و شدیدتری نسبت به سایر افراد بزرگسال دارن
اونها توانایی عشق ورزیدن و دوست داشتنی دارن که برای بقیه افراد به نظر غیرممکنه
معمولاً دوستان کمی دارن اما همین ارتباطات کم بسیار عمیق و پرمفهوم هستن
به برابری انسانها معتقدن
اینکه هر انسان حق حرف زدن داره و هر انسان نقاط قوت و نقاط ضعف خاص خود رو داره
تفاوت بین راه و هدف، خوب و بد رو میدونن و اونها رو طوری با هم اشتباه نمیگیرن که باعث لطمه خوردن به خودشان یا دیگران بشه
انسان های خودساخته از شوخی لذت میبرن
دوست دارن بخندن و لطیفه تعریف کنن اما نه به قیمت دیگران
اونها با اینکه میتونن خیلی جدی باشن اما افرادی خوشطینت به نظر میرسن
این افراد میتونن شدیداً خلاق باشن
خلاقیت خودشونو میتونن در ابعاد مختلف با نوشتن، نواختن موسیقی، خیالپردازی و هر چیز دیگری نشان بدن
هر انسانی به طریقی فراتر از فرهنگ خود قرار داره
یعنی فردیتی عمیق داره و میتونه فرهنگ رو منتقدانه ارزیابی کنه طوریکه خودش تصمیم بگیره که چه چیز برایش بهتره
انسان های خودساخته افرادی هستن که از این واقعیت آگاهی دارن که کامل نیستن و اونها هم مثل فردی که در کنارشان قرار گرفته کمی و کاستیهایی دارن و همیشه می دونن چیزهای تازهای برای یادگرفتن و راههای تازهای برای رشد وجود داره
انسان خودساخته بااینکه با خود خیلی راحته اما هیچوقت دست از تلاش برنمیداره
شاید وجود این موارد در زندگی هر شخص فورا لازم نباشه و گاهی باید زمان مناسب فرا برسه
اگه خودمون رو حبس کنیم و هیچ انتقاد و نظری رو نشنویم به موفقیت نمیرسیم
برای اینکه نقاط قوت و ضعف خودمون رو بشناسیم باید از دیگران بازخورد بگیریم
انتقادپذیر باشیم و هر انتقاد رو دریچهای برای شناخت بیشتر خود تصور کنیم
درووود بر نویسنده ،درست است ما نمیتوانیم دیگران رو تعییر بدهیم اما خودمان رو می توانیم وقتی تعییر می کنیم کم کم دنیا هم تعییر میکنه ،اما نکته بسیار جالبی اشاره کردید افت تنهایی رو ،افراط به نظرمن در هر کاری ایراد، اگر ما یک ترازوی باشیم که هدفش اون حرکت به سمت تعادل باشه هم زنده ایم وهم هیچوقت متوقف نمیشه ،لطفا از نویسنده میخوام اگر ایرادی و یا انتقادی در ما هم هستش برای ما بفرستند چون ارتباط یکطرفه معلوم نمیشه ما منظور شما رو حداقل یک مفهوم دیگه نمی فهمیم .انشاالله که برای یکدیگرخیر باشیم نه منفعل